همان مى شد و او كار آخر را اوّل قرار داد. ۱
۲ . ابقاى معاويه ، حكومت مركزى را متزلزل مى كرد
ابقاى معاويه ، نه تنها پايه هاى حكومت امام على عليه السلام را مستحكم نمى كرد، بلكه موجب تزلزل حاكميت او از ابتدا مى شد . ابن ابى الحديد ، در اين باره تحليلى را از كتاب العادل، تأليف دانشمندى به نام ابن سِنان، نقل كرده كه متن آن چنين است :
مى دانيم يكى از اسبابى كه باعث شورش بر عثمان شد و مسلمانان را بدان جا كشاند كه او را محاصره كردند و به قتل رساندند ، حاكم كردن معاويه بر شام بود ، با وجود اين كه پيش از نصب وى نيز ظلم و سلطه جويى او بارز بود و مخالفت وى با احكام دينى در دايره حكومتش هويدا بود.
عثمان در اين زمينه ، مورد پرسش و خطاب قرار گرفت و عذر آورد كه عمر ، پيش از او ، وى را به حكومت گمارده است ؛ ولى مسلمانان ، عذر او را نپذيرفتند و جز به كنار نهادن وى قانع نگشتند و كار بدان جا كشيد كه كشيد .
على عليه السلام از مسلمانانى بود كه از اين حكم عثمان ، بسيار ناخشنود و از همه به فساد دين معاويه آگاه تر بود . پس اگر او پيمان خلافتش را با ابقاى معاويه در شام و تثبيت وى مى شكست ، آيا چنين نبود كه در ابتداى امر ، بدان جا رسد كه عثمان در پايان كار رسيده بود ؟ و آيا به كنار نهاده شدن و كشته شدن وى منجر نمى شد؟ اگر چنين كارى از نظر دينى روا بود و گناهى در پى نداشت، به طور يقين از جهت