373
دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5

۲۳۶۰.وقعة صِفّينـ به نقل از جُرجانى ـ: وقتى عبيد اللّه بن عمر بن خطّاب در شام به نزد معاويه رفت ، معاويه سراغ عمرو بن عاص فرستاد و گفت: اى عمرو! به درستى كه خداوند با آمدن عبيد اللّه بن عمر ، عمر بن خطّاب را در شام ، براى تو زنده گردانيد. نظر من اين است كه او را به خطابه وا دارم تا شهادت دهد كه على عثمان را كشته است و از او انتقام گيرد .
عمرو گفت: رأى، رأى توست.
سپس معاويه سراغ عبيد اللّه فرستاد و او آمد. معاويه به او گفت: پسر برادر! بر تو نام پدرت است . با تمام چشمانت بنگر و با تمام دهانت سخن بگو كه تو امينِ تأييد شده اى . بر منبر بالا رو و على را دشنام گو و گواهى ده كه عثمان را او به قتل رسانيده است.
عبيد اللّه گفت: اى اميرمؤمنان! امّا دشنام : به درستى كه او على بن ابى طالب است و مادرش فاطمه دختر اسد بن هاشم است. پس ممكن نيست كه درباره تبارش چيزى بگويم. و امّا دليرى او : او دلاورى كوبنده است . و امّا درباره پيشينه اش كه خود ، آگاهى . ليكن [ با وجود دانستن اينها ]او را به [ريختن] خون عثمان ، متّهم مى سازم.
عمرو بن عاص گفت: به خدا سوگند كه دُمَلى را درآورده اى!
وقتى عبيد اللّه بيرون رفت ، معاويه گفت: به خدا سوگند ، اگر جرم كشتن هرمزان و ترس بر جانش از سوى على نبود ، هيچ گاه نزد ما نمى آمد. نمى بينى چگونه على را تأييد مى كند؟
عمرو گفت: اى معاويه! اگر پيروز نشدى ، چنگ بزن .
سخن عمرو به گوش عبيد اللّه رسيد و هنگامى كه به سخنرانى پرداخت ، آنچه مى خواست، گفت ، و چون سخن به على عليه السلام رسيد ، باز ايستاد و چيزى نگفت. معاويه به وى گفت: برادرزاده! يا در سخن گفتن ناتوانى و يا خيانت پيشه اى .
پس براى معاويه پيغام فرستاد كه : خوش نداشتم به زيان مردى شهادت دهم كه عثمان را نكُشته است و چون دانستم كه مردم از من مى پذيرند ، آن را رها ساختم.


دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
372

۲۳۶۰.وقعة صفّين عن الجرجاني :لَمّا قَدِمَ عُبَيدُ اللّهِ بنُ عُمَرَ بنِ الخَطّابِ عَلى مُعاوِيَةَ بِالشّامِ ، أرسَلَ مُعاوِيَةُ إلى عَمرِو بنِ العاصِ فَقالَ : يا عمرُو ، إنَّ اللّهَ قَد أحيا لَكَ عُمَرَ بَنَ الخَطّابِ بِالشّامِ بِقُدومِ عُبَيدِ اللّهِ بنِ عُمَرَ ، وقَد رَأَيتُ أن اُقيمَهُ خَطيبا فَيَشهَدَ عَلى عَلِيٍّ بِقَتلِ عُثمانَ ، ويَنالَ مِنهُ ! فَقالَ : الرَّأيُ ما رَأَيتَ . فَبَعَثَ إلَيهِ فَأَتى ، فَقالَ لَهُ مُعاوِيَةُ : يَابنَ أخي ، إنَّ لَكَ اسمَ أبيكَ ، فَانظُر بِمِل ءِ عَينَيكَ ، وتَكَلَّم بِكُلِّ فيكَ ؛ فَأَنتَ المَأمونُ المُصَدَّقُ فَاصعَدِ المِنبَرَ وَاشتُم عَلِيّا ، وَاشهَد عَلَيهِ أنَّهُ قَتَلَ عُثمانَ !
فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، أمّا شَتمي لَهُ ۱ فَإِنَّهُ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ ، واُمُّهُ فاطِمَةُ بِنتُ أسَدِ بنِ هاشِمٍ ، فَما عَسى أن أقولَ في حَسَبِهِ ! ! وأمّا بَأسُهُ فَهُوَ الشُّجاعُ المُطرِقُ ، وأمّا أيّامُهُ فَما قَد عَرَفتَ ، ولكِنّي مُلزِمُهُ دَمَ عُثمانَ .
فَقالَ عَمرُو بنُ العاصِ : إذا وَاللّهِ قَد نَكَأتَ القُرحَةَ .
فَلَمّا خَرَجَ عُبَيدُ اللّهِ قَالَ مُعاوِيَةُ : أمَا وَاللّهِ لَولا قَتلُهُ الهُرمُزانَ ، ومَخافَةُ عَلِيٍّ عَلى نَفسِهِ ما أتانا أبَدا ؛ أ لَم تَرَ إلى تَقريظِهِ عَلِيّا ؟! فَقالَ عَمرٌو : يا مُعاوِيَةُ ، إن لَم تَغلِب فَاخلِب . فَخَرَجَ حَديثُهُ إلى عُبَيدِ اللّهِ ، فَلَمّا قامَ خَطيبا تَكَلَّمَ بِحاجَتِهِ ، حَتّى إذا أتى إلى أمرِ عَلِيٍّ أمسَكَ ولَم يَقُل شَيئا ، فَقالَ لَهُ مُعاوِيَةُ : ابنَ أخي ، إنَّكَ بَين عِيٍّ أو خِيانَةٍ ! فَبَعَثَ إلَيهِ : كَرِهتُ أن أقطَعَ الشَّهادَةَ عَلى رَجُلٍ لَم يَقتُل عُثمانَ ، وعَرَفتُ أنَّ النّاسَ مُحتَمِلوها عَنّي فَتَرَكتُها . ۲

1.في المصدر: «شتميه» والتصويب من بحار الأنوار.

2.وقعة صفّين : ص ۸۲ ، بحار الأنوار : ج ۳۲ ص ۳۸۳ ح ۳۴۲ ـ ۳۵۶ ؛ شرح نهج البلاغة : ج ۳ ص ۱۰۰ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ریشهری، با همکاری: سیّد محمّدکاظم طباطبایی و سیّد محمود طباطبایی‏نژاد، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، محمّد علی سلطانی، مهدی مهریزی، سیّد ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، و جواد محدّثی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 34937
صفحه از 611
پرینت  ارسال به