۲۳۵۹.مروج الذهب:عـبيد اللّه بـن عمر بـه معاويـه پيوست ، از ترس آن كه على عليه السلام او را به خاطر [ كُشتن ]هرمزان ، دربند سازد؛ زيرا ابو لؤلؤ، غلام مغيرة بن شعبه ، قاتل عمر بود و ابو لؤلؤ ، در سرزمين فارس ، غلام هرمزان بود. وقتى ابو لؤلؤ عمر را كشت، عبيد اللّه بر هرمزانْ حمله بُرد و او را كُشت و گفت: هيچ فارسى زبانى را در مدينه و ديگر شهرها رها نمى كنم ، مگر آن كه او را به خونخواهى پدرم خواهم كُشت.
هرمزان ، هنگام كشته شدن عمر ، بيمار و ناتوان بود . وقتى خلافت به على عليه السلام رسيد، تصميم گرفت عبيد اللّه بن عمر را به خاطر كشتن هرمزان بكُشد ؛ زيرا او را ظالمانه و بدون سببى كه مستحق باشد، كشته بود. [ از اين رو، عبيد اللّه ] به معاويه پناه بُرد.