۲ / ۲ ـ ۲
سخن امام على عليه السلام درباره ويژگى هاى عمرو
۲۳۴۵.امام على عليه السلامـ از نامه اش به عمرو بن عاص ـ: به درستى كه تو دينت را پيروِ دنياى كسى قرار داده اى كه گم راهى اش آشكار است، پرده هايش دريده است، انسان هاى بزرگوار ، در مجلس او سرافكنده مى شوند و معاشرتش ، انسان هاى بردبار را كودن مى سازد. تو دنباله روِ او شدى و در پى پسْ مانده او رفتى ، مانند سگى كه به دنبال شير مى رود و به چنگال هايش پناه مى بَرَد و انتظار مى كشد تا پس مانده شكار او به سويش افكنده شود.
دنيا و آخرتت را از ميان بُردى. اگر به حقْ چنگ مى زدى ، به آنچه مى جويى، مى رسيدى. اگر خداوندْ مرا بر تو و پسر ابو سفيانْ قدرت بخشد ، به آنچه كرده ايد ، كيفرتان خواهم كرد، و اگر به شما دسترس نبود و شما [ پس از من ]باقى مانديد، آنچه در پيش روى شماست ، برايتان بسيار بدتر است . والسلام!
۲۳۴۶.امام على عليه السلام :شگفتا از پسر آن زن بدنام! در برابر شاميان ، ادّعا كرده كه من شوخ طبعم و مردى بازى پيشه ام كه كارها را از سرِ شوخى مى گذرانم؛ ولى او سخنى باطل بر زبان رانده و گناهكارانه سخن گفته است .
بدانيد كه بدترين سخن ، دروغ است. او سخن مى گويد ، ولى دروغ مى گويد؛ وعده مى دهد ، ولى خُلف وعده مى كند؛ از او تقاضا مى شود ، ولى بُخل مى ورزد؛ وقتى خودْ چيزى را مى خواهد ، اصرار مى كند؛ در پيمان ها خيانت مى ورزد و پيوند خويشى را مى بُرد . در هنگامه جنگ ، تا زمانى كه شمشيرها سهم خود را نگيرند، چه چيز نهى كننده و فرمان دهنده است! و وقتى چنين شود ، بزرگ ترين حيله اش آن است كه عورت خود را نشان دهد!
بدانيد كه به خدا سوگند ، ياد مرگ ، مرا از بازى باز مى دارد ، و فراموشى آخرت ، او را از گفتن حقْ باز مى دارد . به درستى كه او با معاويه بيعت نكرد ، مگر با اين شرط كه بهره اى به وى دهد و در برابر رها كردن دينش ، بخششى به او عطا كند.