۲۲۷۹.الأخبار الطوالـ در گزارش حوادث پس از جنگ جمل ـ: [ على عليه السلام ] به محمّد بن ابى بكر فرمود: «با خواهرت حركت كن تا او را به مدينه برسانى . سپس به سرعت ، در كوفه به من بپيوند».
محمّد گفت: اى اميرمؤمنان! مرا از اين كار ، معاف دار.
على عليه السلام فرمود: «تو را معاف نمى دارم و از آن چاره اى ندارى».
پس او (عايشه) را حركت داد و وارد مدينه ساخت.
۲۲۸۰.الجمل:چون اميرمؤمنانْ تصميم حركت به سوى كوفه گرفت كسى را نزد عايشه فرستاد كه به وى دستور دهد به سوى مدينه كوچ كند . وى براى حركت ، مهيّا شد. سپس چهل زن را دستار و كلاه پوشانيد و شمشير در اختيارشان نهاد و به آنان فرمان داد از عايشه محافظت كنند و او را از راست و چپ و پشت سر ، درميان گيرند.
عايشه در طول راه مى گفت: بار خدايا! با على بن ابى طالب ، چنان كن كه با من رفتار كرد ؛ مردان را به همراهم فرستاد و حرمت پيامبر خدا را نگه نداشت.
وقتى زنان ، همراه با عايشه به مدينه رسيدند ، دستارها و شمشيرها را برداشتند و با وى وارد مدينه شدند . چون عايشه آنان را ديد ، از دشنام گويى و نكوهش اميرمؤمنان ، پشيمان شد و گفت: خداوند به پسر ابى طالب ، پاداش نيكو دهد ؛ چرا كه حرمت پيامبر خدا را درباره من، پاس داشت.