197
دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5

۲۲۳۳.الإمامة والسياسة:دو لشكر ، نبرد سختى كردند. ميمنه [ سپاه] بصريان، ميمنه سپاه على عليه السلام را درهم شكسته بود و افراد قبيله ربيعه در لشكر بصره، ربيعيان سپاه امام عليه السلام را شكست داده بودند... .
على عليه السلام به پيش آمد و نگاهى به ياران و سپاهيان خود انداخت كه شكست خورده و كشته شده بودند . وقتى چنين ديد ، بر فرزندش محمّد ـ كه پرچمدار بود ـ بانگ زد: «به پيش رو!» ؛ ولى او كندى كرد و در جايش ثابت ماند. على عليه السلام از پشت سر آمد و ميان دو كتف او زد و پرچم را از دستش گرفت و خود ، حمله برد و وارد لشكر دشمن شد.
ميمنه و مِيسَره هر دو سپاه در اضطراب بودند. در يك طرف ، عمّار بود و در طرف هاى ديگر ، عبد اللّه بن عباس و محمّد بن ابى بكر.
على عليه السلام سپاه دشمن را شكافت . ضربه مى زد و مى كُشت . سپس بيرون آمد... و پرچم را به محمّد داد و فرمود: «اين چنين بجنگ».
محمّد با پرچم به پيش تاخت و انصار با او بودند تا به شتر و كجاوه [ ى عايشه ]رسيد و همراهان شتر ، گريخته بودند.
در اين روز ، هر دو لشكر ، نبرد سهمگينى كردند ، به طورى كه آسيب ها و ضربت زدن ها ، در حالِ به زانو نشستنْ صورت مى گرفت.

۲۲۳۴.الجملـ به نقل از محمّد بن حنفيه ـ: رو در رو شديم ، درحالى كه سپاه جمل بر ما پيشْ دستى كردند و بر ما يورش آوردند. پدرم بانگ زد: «حركت كن!».
من در پيشاپيش او به راه افتادم و با گام هاى كوتاه ، پرچم را به پيش بردم . ياران ما به سرعت به پيش تاختند و لشكر جمل ، پناه گرفتند . جنگ درگرفت و شمشيرها در هم رفت.
پدرم كه پشت سرم بود ، مى فرمود: «فرزندم ، به پيش!» و من توان جلو رفتن در خود نمى ديدم و او همواره مى فرمود: «به پيش!» .
گفتم: من راهى به پيش نمى بينم ، مگر بر سرِ نيزه ها [ بروم] !
وى خشمگين شد و فرمود: «به تو مى گويم: به پيش رو و تو مى گويى : بر سر نيزه ها [ بروم]؟! فرزندم! [ بر خدا ]اعتماد كن و پيشاپيش من در برابر سرنيزه ها به پيش رو».
پرچم را از من گرفت و هَروَله كنان به پيش تاخت . غيرتم جنبيد و خود را به او رساندم و گفتم: «پرچم را به من بده» كه به من فرمود: «بگير!».
در آن هنگام دانستم كه از من چه مى خواهد.


دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
196

۲۲۳۳.الإمامة والسياسة :اِقتَتَلَ القَومُ قِتالاً شَديدا ، فَهَزَمَت يَمَنُ البَصَرَةِ يَمَنَ عَلِيٍّ ، وهَزَمَت رَبيعَةُ البَصرَةِ رَبيعَةَ عَلِيٍّ . . . ثُمَّ تَقَدَّم عَلِيٌّ فَنَظَرَ إلى أصحابِهِ يُهزَمونَ ويُقتَلونَ ، فَلَمّا نَظَرَ إلى ذلِكَ صاحَ بِابنِهِ مُحَمَّدٍ ـ ومَعَهُ الرّايَةُ ـ : أنِ اقتَحِم ! فَأَبطَأَ وثَبَتَ ، فَأَتى عَلِيٌّ مِن خَلفِهِ فَضَرَبَهُ بَينَ كَتِفَيهِ ، وأخَذَ الرّايَةَ مِن يَدِهِ ، ثُمَّ حَمَلَ فَدَخَلَ عَسكَرَهُم ، وإنَّ المَيمَنَتَينِ وَالمَيسَرَتَينِ تَضطَرِبانِ ؛ في إحداهُما عَمّارٌ ، وفِي الاُخرى عَبدُ اللّهِ بنُ عَبّاسٍ ، ومُحَمَّدُ بنُ أبي بَكرٍ .
قالَ : فَشَقَّ عَلِيٌّ في عَسكَرِ القَومِ يَطعَنُ ويَقتُلُ ، ثُمَّ خَرَجَ . . . ثُمَّ أعطَى الرّايَةَ لِابنِهِ وقالَ : هكَذا فَاصنَع . فَتَقَدَّمَ مُحَمَّدٌ بِالرّايَةِ ومَعَهُ الأَنصارُ ، حَتَّى انتَهى إلَى الجَمَلِ وَالهَودَجِ وهَزَمَ ما يَليهِ ، فَاقتَتَلَ النّاسُ ذلِكَ اليَومَ قِتالاً شَديدا ، حَتّى كَانتِ الواقِعَةُ والضَّربُ عَلَى الرُّكَبِ . ۱

۲۲۳۴.الجمل عن محمّد بن الحنفيّة :اِلتَقَينا وقَد عَجَّلَ أصحابُ الجَمَلِ وزَحَفوا عَلَينا ، فَصاحَ أبي عليه السلام : اِمضِ . فَمَضَيتُ بَينَ يَدَيهِ أقطو ۲ بِالرّايَةِ قَطوا .
وتَقَدَّمَ سَرعانَ أصحابُنا ، فَلاذَ أصحابُ الجَمَلِ ، ونَشَبَ القِتالُ ، وَاختَلَفَتِ السُّيوفُ ، وأبي بَينَ كَتِفَيَّ يَقولُ : يا بُنَيَّ تَقَدَّم ! ولَستُ أجِدُ مُتَقَدَّما ، وهُوَ يَقولُ : تَقَدَّم ، فَقُلتُ : ما أجِدُ مُتَقَدَّما إلّا عَلَى الأَسِنَّةِ ! !
فَغَضِبَ أبي عليه السلام وقالَ : أقولُ لَكَ : تَقَدَّم ، فَتَقولُ : عَلَى الأَسِنَّةِ ! ! ثِق يا بُنَيَّ ، وتَقَدَّم بَينَ يَدَيَّ عَلَى الأَسِنَّةِ ! !
وتَناوَلَ الرّايَةَ مِنّي ، وتَقَدَّمَ يُهَروِلُ بِها ، فَأَخَذَتني حِدَّةٌ ، فَلَحِقتُهُ وقُلتُ : أعطِنِي الرّايَةَ . فَقالَ لي : خُذها . وقَد عَرَفتُ ما وَصَفَ لي . ۳

1.الإمامة والسياسة : ج ۱ ص ۹۶ .

2.القَطْوُ : مقارَبة الخَطْو مع النشاط ، يقال منه : قطا في مِشيته يَقطو (لسان العرب : ج ۱۵ ص ۱۹۰ «قطا») .

3.الجمل : ص ۳۶۰ وراجع تاريخ الطبري : ج ۴ ص ۵۱۴ والكامل في التاريخ : ج ۲ ص ۳۳۹ والبداية والنهاية : ج ۷ ص ۲۴۳ والأخبار الطوال : ص ۱۴۹ ومروج الذهب : ج ۲ ص ۳۷۵ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ریشهری، با همکاری: سیّد محمّدکاظم طباطبایی و سیّد محمود طباطبایی‏نژاد، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، محمّد علی سلطانی، مهدی مهریزی، سیّد ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، و جواد محدّثی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 34840
صفحه از 611
پرینت  ارسال به