171
دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5

۸ / ۱۰

ناكام ماندن آخرين تلاش ها

۲۲۱۴.الجمل:ابن عبّاس مى گويد: [ به امير مؤمنان ]گفتم: در انتظار چه هستى؟ به خدا سوگند، اين گروه ، جز شمشير ، چيزى به تو نخواهند داد . پس قبل از آن كه آنان بر تو يورش آورند ، تو بر آنان حمله كن.
فرمود: «از خداوند [ در اين نبرد] كمك مى خواهيم».
[ ابن عبّاس مى گويد:] از جايم حركت نكرده بودم كه تيرهاى آنان ، مانند ملخ هاى پراكنده به سويم باريد. گفتم: اى امير مؤمنان! نمى بينى اينان چه مى كنند؟ دستور ده تا آنان را عقب برانيم.
فرمود: «[ صبر مى كنم] تا اين كه بارِ ديگر نزد آنان عذرى داشته باشم».
سپس فرمود: «كيست كه اين قرآن را بگيرد و آنان را بدان دعوت كند و كشته شود و من ، بهشت را نزد خداوند برايش ضمانت كنم؟».
كسى برنخاست ، جز جوانى كه قبايى سفيد برتن داشت ، كم سن و از قبيله عبد القيس بود و «مسلم» خوانده مى شد. گويا اينك او را مى بينم. گفت: من ، قرآن را بر آنان عرضه مى دارم ـ اى امير مؤمنان! ـ و جانم را به حساب خداوند متعال مى گذارم.
على عليه السلام از سر دلسوزى بر آن جوان ، از او رو گرداند و بار ديگر ندا داد: «كيست كه اين قرآن را بگيرد و بر اين گروه ، عرضه بدارد و بداند كه كشته مى شود و پاداش او بهشت است؟» .
همان مسلم به پا خاست و گفت: من آن را عرضه مى دارم.
امام عليه السلام باز هم از او رو گرداند و براى مرتبه سوم ، ندا داد و كسى جز همان جوان به پا نخاست. پس قرآن را بدو داد و فرمود: «نزد آنان برو، قرآن را بر آنان عرضه دار و آنان را به آنچه در آن است ، فرا خوان».
جوان ، پيش رفت و در برابر صف هاى لشكر دشمن ايستاد و قرآن را باز كرد و گفت: اين ، كتاب خداوند عز و جل است و امير مؤمنان ، شما را بدانچه در آن است ، فرا مى خواند.
عايشه گفت: او را با نيزه بزنيد ، كه خدايش او را زشت بدارد!
از هر سو با نيزه بر او حمله بردند و از هر سو نيزه اش زدند. مادر آن جوان ، حضور داشت. ناله اى كرد و خود را بر روى جوان انداخت و او را از جايش به عقب كشيد . گروهى از سپاه امير مؤمنان به طرف آن زن آمدند و مادر را در برداشتن جوان ، كمك كردند و آوردند تا اين كه او را در برابر امير مؤمنان گذاشتند. مادرش مى گريست و نوحه سرايى مى نمود و چنين مى گفت:



بار پروردگارا! مسلم ، آنان را دعوت كرد
كتاب خدا را تلاوت مى كرد و از آنان نمى هراسيد.

و آنان ، نيزه هاى خود را از خونش رنگين كردند
در حالى كه مادرشان (عايشه) ايستاده بود و آنان را مى ديد.

و او آنان را به جنگ، فرمان مى داد و از آن، بازشان نمى داشت.


دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
170

M۲۷۳۳_T۱_File_۶۵۲۵۶۳۵

۸ / ۱۰

فَشَلُ آخِرِ الجُهودِ

۲۲۱۴.الجمل :قالَ ابنُ عَبّاسٍ : قُلتُ [لِأَميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام ] : ما تَنتَظِرُ ؟ وَاللّهِ ، ما يُعطيكَ القَومُ إلَا السَّيفَ ، فَاحمِل عَلَيهِم قَبلَ أن يَحمِلوا عَلَيكَ .
فَقالَ : نَستَظهِرُ بِاللّهِ عَلَيهِم .
قالَ ابنُ عَبّاسٍ : فَوَاللّهِ ، ما رُمتُ مِن مَكاني حَتّى طَلَعَ عَلَيَّ نُشّابُهُم كَأَنَّهُ جَرادٌ مُنتَشِرٌ ، فَقُلتُ : أما تَرى يا أميرَ المُؤمِنينَ إلى ما يَصنَعُ القَومُ ؟ مُرنا نَدفَعهُم !
فَقالَ : حَتّى اُعذِرَ إلَيهِم ثانِيَةً . ثُمَّ قالَ : مَن يَأخُذُ هذَا المُصحَفَ فَيَدعوهُم إلَيهِ وهُوَ مَقتولٌ وأنَا ضامِنٌ لَهُ عَلَى اللّهِ الجَنَّةَ ؟
فَلَم يَقُم أحَدٌ إلّا غُلامٌ عَلَيه قَباءٌ أبيَضُ ، حَدَثُ السِّنِّ مِن عَبدِ القَيسِ يُقالُ لَهُ مُسلِمٌ كَأَنّي أراهُ ، فقَالَ : أنَا أعرِضُهُ عَلَيهِم يا أميرَ المُؤمِنينَ ، وقَدِ احتَسَبتُ نَفسي عِندَ اللّهِ تَعالى .
فَأَعرَضَ عَنهُ إشفاقا عَلَيهِ، ونادى ثانِيَةً : مَن يَأخُذُ هذَا المُصحَفَ ويَعرِضُهُ عَلَى القَومِ وَليَعلَم أنَّهُ مَقتولٌ ولَهُ الجَنَّةُ ؟
فَقامَ مُسلِمٌ بِعَينِهِ وقالَ : أنَا أعرِضُهُ . فَأَعرَضَ ، ونادى ثالِثَةً فَلَم يَقُم غَيرُ الفَتى ، فَدَفَعَ إلَيهِ المُصحَفَ .
وقالَ : اِمضِ إلَيهِم وَاعرِضهُ عَلَيهِم وَادعُهُم إلى ما فيهِ .
فَأَقبَلَ الغُلامُ حَتّى وَقَفَ بِإِزاءِ الصُّفوفِ ونَشَرَ المُصحَفَ ، وقالَ : هذا كِتابُ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ ، وأميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام يَدعوكُم إلى ما فيهِ .
فَقالَت عائِشَةُ : اُشجُروهُ بِالرِّماحِ قَبَّحَهُ اللّهُ ! فَتَبادَروا إلَيهِ بِالرِّماحِ فَطَعَنوهُ مِن كُلِّ جانِبٍ ، وكانَت اُمُّهُ حاضِرَةً فَصاحت وطَرَحَت نَفسَها عَلَيهِ وجَرَّتهُ مِن مَوضِعِهِ ، ولَحِقَها جَماعَةٌ مِن عَسكَرِ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام أعانوها عَلى حَملِهِ حَتّى طَرَحوهُ بَينَ يَدي أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام واُمُّهُ تَبكي وتَندُبُهُ وتَقولُ :



يا رَبِّ إنَّ مُسلِما دَعاهُم
يَتلو كِتابَ اللّهِ لا يَخشاهُم

فَخَضَّبوا مِن دَمِه قَناهُم
واُمُّهُم قائِمَةٌ تَراهُم

تَأمُرُهُم بِالقَتلِ لا تَنهاهُم ۱

1.الجمل : ص ۳۳۹ ، إرشاد القلوب : ص ۳۴۱ ؛ تاريخ الطبري : ج ۴ ص ۵۱۱ عن عمّار بن معاوية الدهني نحوه وراجع تاريخ الطبري : ج ۴ ص ۵۰۹ والكامل في التاريخ : ج ۲ ص ۳۵۰ ومروج الذهب : ج ۲ ص ۳۷۰ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ریشهری، با همکاری: سیّد محمّدکاظم طباطبایی و سیّد محمود طباطبایی‏نژاد، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، محمّد علی سلطانی، مهدی مهریزی، سیّد ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، و جواد محدّثی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 34931
صفحه از 611
پرینت  ارسال به