۲۱۹۴.امام على عليه السلامـ در نامه اش به عايشه پيش از جنگ ـ: پس از حمد و سپاس خداوند ؛ تو از خانه ات بيرون آمدى ، در حالى كه بر خدا و پيامبرش خشم گرفتى. كارى را مى جويى كه از عهده تو برداشته شده است. زنان را چه به جنگ و صلح در ميان مردم؟!
تو خونخواه عثمان شده اى . به جانم سوگند ، كسانى كه تو را در معرض اين فتنه قرار دادند و تو را بر نافرمانى وا داشتند ، نزد تو گناهكارتر از قاتلان عثمان اند .
خشمگين نشدى تا اين كه [ ديگران را] به خشم درآوردى ، و به هيجان نيامدى تا آن كه [ ديگران را] به هيجان انداختى . از خدا بترس و به خانه ات بازگرد.
۸ / ۲
فرستادن ابن عبّاس نزد زبير
۲۱۹۵.البيان والتبيينـ به نقل از عبد اللّه بن مصعب ـ: هنگامى كه على بن ابى طالب عليه السلام وارد بصره شد، عبد اللّه بن عباس را فرستاد و بدو فرمود: «نزد زبير برو ، نه طلحه ؛ زيرا زبير نرم خوست و طلحه را چون گاوى خواهى يافت كه شاخ هاى درهم پيچيده دارد، بر دشوارى سوار مى شود و مى گويد كه اين ، آسان تر است. به وى (زبير) سلام برسان و بگو: پسر دايى ات به تو مى گويد : در حجاز ، مرا شناختى و در عراق ، مرا نمى شناسى؟! چه چيز تو را از آنچه آشكار بود ، بازگردانْد؟». ۱
ابن عبّاس مى گويد: نزد زبير آمدم . او گفت: خوش آمدى ، اى پسر لبابه ! براى ديدار آمده اى يا ابلاغ پيام؟
گفتم:«براى هر دو» و سخن على عليه السلام را به وى ابلاغ كردم.
زبير گفت: به وى سلام برسان و به او بگو: ميان ما و تو ، پيمان خليفه اى است و خون خليفه اى ، و جمع سه نفره اى است و جدايى يك نفره اى ، و مادرى نيكوكار و رايزنى با بستگان ، و باز شدن مُصحف ها. آنچه را تو حلال مى شمارى ، ما نيز حلال مى شمريم و آنچه را تو حرام مى دانى ، ما نيز حرام مى دانيم.