15
دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5

۲۱۳۱.امام على عليه السلامـ در سخنرانى اش به هنگام حركت به سوى جنگ ـ: من به چهار چيز مبتلا گشتم: زيرك ترين و سخاوتمندترينِ مردم، طلحه، و شجاع ترينِ مردم، زبير، و مُطاع ترينِ مردم در نزد مردم، عايشه، و سريع ترينِ مردم در فتنه انگيزى، يَعلَى بن اُميّه.
به خدا سوگند، از من زشتى نديدند و ثروتى را به خود اختصاص ندادم و به سوى هوا و هوس نرفتم. آنان حقّى را مى جويند كه خود به كنارى نهادند و خونى را طلب مى كنند كه خود بر زمين ريختند و آنان،خودشان عهده دار آن بودند، نه من. اگر من شريك آنان بودم، آن را زشت نمى شمردند.
پيامد خون عثمان ، تنها بر گردن آنان است و آنان، همان گروه ستمكارند. با من بيعت كردند و سپس بيعت مرا شكستند و به من فرصت ندادند تا ستمكارى مرا از عدالت من بازشناسند. من به حجّت الهى بر آنان و آگاهى اش درباره آنها خشنودم. با اين همه، آنان را [ به اطاعت ]فرا مى خوانم و عذرشان را مى پذيرم. اگر پذيرفتند، توبه ، پذيرفته شده است و حق، بهترين چيزى است كه به سويش بازگشت شود، و اگر سر باز زدند، تيزى شمشير را به آنان نشان مى دهم كه آن ، براى درمان باطل و ياورى حق، بسنده است .

۲۱۳۲.امام على عليه السلامـ از سخن وى درباره طلحة بن عبيد اللّه ، وقتى خبر حركتش با زبير به سوى بصره براى چجنگ با وى به او رسيد ـ: تا بوده ام، مرا به جنگ ، تهديد نكرده اند و از شمشير نهراسانده اند. من دل به وعده نصرت پروردگارم بسته ام. به خدا سوگند كه او (طلحه) در خونخواهى عثمانْ شتاب نكرد، مگر از ترس آن كه از او بازخواست شود؛ زيرا كه وى متّهم بود و كسى در ميان جمعيت بر [ ريختن خون ]عثمان ، حريص تر از او نبود. از اين رو، تصميم گرفت بدانچه برايش سودمندتر است، مغالطه كند تا حقيقتْ پوشيده مانَد و ترديد، پيدا شود.
به خدا سوگند، طلحه در مسئله عثمان، بايد يكى از سه كار را انجام مى داد: اگر عثمانْ ستمگر بود ـ چنان كه وى گمان داشت ـ ، سزاوار بود كه قاتلان او را يارى كند و ياوران عثمان را دور سازد ؛ و اگر عثمانْ مظلوم بود، سزاوار بود كه شورشيان را از او بازدارد و در آنچه متّهمش ساخته بودند، عذرى آورَد؛ و اگر در ترديد بود، سزاوار بود كه كناره گيرد و در گوشه اى بماند و مردم را با عثمان ، تنها گذارد. او هيچ يك از سه كار را نكرد و كارى تازه كرد كه ناشناخته بود و عذرهايى آورد كه درست نبود.


دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
14

۲۱۳۱.عنه عليه السلامـ في خُطبَتِهِ حينَ نُهوضِهِ إلَى الجَمَلِ ـ: إنّي بُليتُ بِأَربَعَةٍ : أدهَى النّاسِ وأَسخاهُم ؛ طَلحَةَ ، وأشَجَعِ النّاسِ ؛ الزُّبَيرِ ، وأطوَعِ النّاسِ فِي النّاس ؛ عائِشَةَ ، وأُسرَعِ النّاسِ إلى فِتنَةٍ ؛ يَعلَى بنِ اُمَيَّةَ .
وَاللّهِ ، ما أنكَروا عَلَيَّ شَيئا مُنكرا ، ولَا استَأثَرتُ بِمالٍ ، ولا مِلتُ بِهَوىً ، وإنَّهُم لَيَطلُبونَ حَقّا تَرَكوهُ ، ودَما سَفَكوهُ ، ولَقَد وَلوهُ دوني ، وإن كُنتُ شَريكَهُم فِي الإِنكارِ لِما أنكَروهُ .
وما تَبِعَةُ عُثمانَ إلّا عِندَهُم ، وإنَّهُم لَهُمُ الفِئَةُ الباغِيَةُ ؛ بايَعوني ونَكَثوا بَيعَتي ، ومَا استَأنَوا بي حَتّى يَعرِفوا جَوري مِن عَدلي ، وإنّي لَراضٍ بِحُجَّةِ اللّهِ عَلَيهِم ، وعلِمِهِ فيهِم ، وإِنّي مَعَ هذا لَداعيهِم ومُعذِرٌ إلَيهِم ؛ فَإِن قَبِلوا فَالتَّوبَةُ مَقبولَةٌ ، وَالحَقُّ أولى ما انصُرِفَ إلَيهِ ، وإن أبَوا أعطَيتُهُم حَدَّ السَّيفِ ، وكَفى بِهِ شافِيا مِن باطِلٍ وناصِرا . ۱

۲۱۳۲.عنه عليه السلامـ مِن كَلامٍ لَهُ في مَعنى ۲ طَلحَةَ بنِ عُبَيدِ اللّهِ حينَ بَلَغَهُ خُروجَ طَلحَةَ وَالزُّبَيرِ إلَى البَصرَةِ لِقِتالِهِ ـ: قَد كُنتُ وما اُهَدَّدُ بِالحَربِ ، ولا اُرَهَّبُ بِالضَّربِ ، وأَنَا عَلى ما قَد وَعَدَني رَبّي مِنَ النَّصرِ ، وَاللّهِ مَا استَعجَلَ مُتَجَرِّدا لِلطَّلَبِ بِدَمِ عُثمانَ إلّا خَوفا مِن أن يُطالَبَ بِدَمِهِ ؛ لاِنَّهُ مَظِنَّتُهُ ، ولَم يَكُن فِي القَومِ أحرَصُ عَلَيهِ مِنهُ ، فَأَرادَ أن يُغالِطَ بِما أجلَبَ فيهِ ؛ لِيَلتَبِسَ الأَمرُ ، ويَقَعَ الشَّكُّ .
ووَاللّهِ ما صَنَعَ في أمرِ عُثمانَ واحِدَةً مِن ثَلاثٍ : لَئِن كانَ ابنُ عَفّانَ ظالِما ـ كَما كانَ يَزعُمُ ـ لَقَد كانَ يَنبَغي لَهُ أن يُوازِرَ قاتِليهِ ، وأَن يُنابِذَ ناصِريهِ . ولَئِن كانَ مَظلوما لَقَد كانَ يَنبَغي لَهُ أن يَكونَ مِنَ المُنَهنِهينَ ۳ عَنهُ ، وَالمُعَذِّرينَ فيهِ. ولَئِن كانَ في شَكٍّ مِنَ الخَصلَتَينِ ، لَقَد كانَ يَنبَغي لَهُ أن يَعتَزِلَهُ ويَركُدَ جانِبا ، ويَدَعَ النّاسَ مَعَهُ . فَما فَعَلَ واحِدَةً مِنَ الثَّلاثِ ، وجاءَ بِأَمرٍ لَم يُعرَف بابُهُ ، ولَم تَسلَم مَعاذيرُهُ! ۴

1.الاستيعاب : ج ۲ ص ۳۱۸ الرقم ۱۲۸۹ عن صالح بن كيسان وعبد الملك بن نوفل بن مساحق والشعبي وابن أبي ليلى ، اُسد الغابة : ج ۳ ص ۸۷ الرقم ۲۶۲۷ .

2.معنى كلّ شيء : مِحْنته وحالُه التي يصير إليها أمرُه (لسان العرب : ج ۱۵ ص ۱۰۶ «عنا») .

3.نهنههُ عنه : منعه وكفّه عن الوصول إليه (النهاية : ج ۵ ص ۱۳۹ «نهنه») .

4.نهج البلاغة : الخطبة ۱۷۴ ، الأمالي للطوسي : ص ۱۶۹ ح ۲۸۴ نحوه .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ریشهری، با همکاری: سیّد محمّدکاظم طباطبایی و سیّد محمود طباطبایی‏نژاد، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، محمّد علی سلطانی، مهدی مهریزی، سیّد ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، و جواد محدّثی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 34985
صفحه از 611
پرینت  ارسال به