۶ / ۱۰
نامه عايشه به حفصه
۲۱۷۹.شرح نهج البلاغةـ به نقل از ابو مخنف ـ: وقتى على عليه السلام به سرزمين ذوقار رسيد ، عايشه براى حفصه دختر عمر ، چنين نامه نوشت:
پس از حمد و سپاس خداوند؛ تو را خبر مى دهم كه على به ذوقار آمده است و چون خبر جمعيت و نيروى ما بدو رسيده ، با ترس و وحشت در آن جا اقامت گزيده است. او به سان اسب سرخْ موى است . اگر جلو آيد ، پى شود و اگر عقب نشيند ، كشته شود.
حفصه ، كنيزان خود را فراخواند تا برايش بخوانند و دف زنند و به آنان دستور داد كه در آوازه خوانى خود ، اين اشعار را بخوانند:
چه خبر ؟ چه خبر؟
على در سفر است.
مانند اسب سرخْ مو
اگر جلو رود ، پى شود .
و اگر عقب نشيند ، كشته شود.
و دختران طُلَقا ۱ ، نزد حفصه مى آمدند و براى شنيدن اين آوازه خوانى اجتماع مى كردند .
چون خبر به امّ كلثوم دختر على عليه السلام رسيد ، چادر به سر كرد و به همراه زنانى ديگر، به طور ناشناس ، نزد آنان رفت. سپس صورت خود را آشكار كرد.چون حفصه او را شناخت، خجالت كشيد و «إنّا للّه وإنّا إليه راجعون» بر زبان راند.
امّ كلثوم گفت: اگر شما دو تن (يعنى عايشه و حفصه) امروز عليه على همدست شده ايد، در گذشته نيز عليه برادرش (پيامبر خدا) همدست شديد و خداوند درباره شما آياتى را نازل كرده است.
حفصه گفت: بس كن ، خدايت رحمت كند!
و دستور داد تا نامه را آوردند و پاره كردند و به درگاه خداوند، استغفار نمود.