۶ / ۸
فرود آمدن در بُلَيخ ۱
۲۴۳۳.الفتوح :راهبى كه آن جا در صومعه اى مى زيست ، به على عليه السلام نگريست ، از صومعه برون آمد و به وى روى كرد و به دست وى اسلام آورد . سپس گفت : اى امير مؤمنان! نزد ما كتابى است كه آن را از پدران خويش ارث برده ايم و مى گويند عيسى بن مريم عليهماالسلام آن را برنوشته است . آيا به شما عرضه اش كنم؟
على عليه السلام گفت : «آرى ، آن را بياور!» .
راهب به صومعه بازگشت و كتابى كهنه بازآورد كه نزديك به فرو پاشيدن بود . على عليه السلام آن را برگرفت و بوسيد . سپس به راهب باز گردانيد و گفت : «آن را بر من بخوان» .
راهب آن را بر على عليه السلام خواند . در آن چنين بود :
«به نام خداوند بخشنده مهربان كه در قضايش چنين حكم كرد و در [ لوحِ ]مسطورش چنين نوشت كه در ميان مردمى مَدرَس نرفته ، پيامبرى از خودشان برانگيزد تا كتاب و حكمت را به ايشان بياموزَد و به راه رشد يافتگى رهنمونشان شود ؛ پيامبرى كه كج خُلقى و درشتى نمى كند ، در بازارها بانگِ بلند بر نمى دارد و بدى را به بدى پاداش نمى دهد ، بلكه مى بخشايد و در مى گذرد ؛ پيامبرى كه امّتش ستايشگرند و در هر حال ، خواه به گاه فرو رفتن در زمين و خواه به گاه برآمدن از كوه ها ، خداى را سپاس مى گويند و زبان هاشان رامِ ياد كردن از خدا به منزّهى و پاكى و بزرگى و يگانگى است .
خداوند ، اين پيامبر را بر دشمنانش چيره مى كند و آن گاه كه او را نزد خويش فرا بر مى كشد ، امّتش از پىِ او به اختلاف در مى افتند و تا زمانى كه خدا خواهد ، در اين حال مى مانند . آن گاه مردى از امّتش بر كرانه اين نهر بر مى گذرَد ، به معروف امر و از منكر نهى مى كند ، به حق حكم مى رانَد و در داورى رشوه نمى ستانَد . دنيا بر او آسان تر از آبْ نوشيدن تشنگان است ؛ خداوند شكوهمند بالاپايه را در نهان پروا مى كند و در آشكار براى خدا خلوص مى ورزد و در [ كارِ] خدا سرزنشِ هيچ سرزنشگرى او را در نمى گيرد . هر كس آن پيامبر را دريابد ، بايد به او بگرود . اگر گرويد ، رضوان و بهشت خدا از آنِ اوست . و هر كه آن بنده صالح را دريابد ، بايد يارى اش كند ، كه او جانشين پيامبرِ واپسين و كشته شدن با او ، شهادت است» .
سپس آن راهب به على عليه السلام روى كرد و گفت : اى امير مؤمنان! من همراه تو مى مانم و هرگز از تو جدا نمى شوم ، چندان كه مرا همان رسد كه تو را برسد .
سپس على عليه السلام گريست و گفت : «سپاس ، خداى را كه مرا نزد خويش ، در كتبِ نيكان ، ياد فرموده است» .
آن گاه ، حركت كرد و راهب با وى روان شد . پس صبح و شام ، با على عليه السلام هم سفره بود ، تا اين كه به صفّين رسيد . پس به [ صف] نبرد پيوست تا كشته شد . على عليه السلام به يارانش فرمود : «او را بجوييد» . او را جُستند و يافتند . على عليه السلام بر او نماز گزارد و دفنش كرد و برايش آمرزش خواست . سپس گفت : «اين [ مرد ]از ما اهل بيت است» .