367
دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5

۲۳۵۶.سير أعلام النبلاء:عمرو بن عاص ، نزد معاويه آمد . ديد كه او درباره خون عثمان براى شاميان ، سخن مى گويد . گفت: اى معاويه! با داستان هايت جگرم را آتش زدى . آيا مى پندارى اگر ما با على مخالفت كرديم ، براى فضيلت ما بر او بود؟ نه به خدا! آنچه بر سرِ آن ، ستيز مى كنيم، چيزى جز دنيا نيست. به خدا سوگند ، يا از دنيايت براى من سهمى مى گذارى و يا از تو جدا مى شوم .
چنين بود كه معاويه ، مصر را به عمرو بخشيد ، با آن كه مردمان مصر ، پيروى خود را از على عليه السلام اعلان كرده بودند.

ر . ك : ص ۴۹۷ (يارى جُستن از عمرو بن عاص) .

۲ / ۲ ـ ۸

تأسّف شديد عمرو به هنگام مرگ

۲۳۵۷.الاستيعابـ به نقل از شافعى ـ: ابن عبّاس به هنگام بيمارى عمرو بن عاص ، بر او وارد شد و سلام كرد و گفت: اى ابو عبد اللّه ! چگونه اى؟
گفت: كمى از دنيايم را سامان بخشيدم و بسيارى از دينم را تباه ساختم . اگر آنچه را سامان دادم ، همانى بود كه تباه ساختم و آنچه را تباه ساختم ، همانى بود كه سامان دادم، بى گمانْ رستگار بودم.
اگر درخواست [ اين جا به جايى] برايم سودمند بود ، آن را درخواست مى كردم و اگر گريختنْ نجاتم مى داد ، مى گريختم. همچون منجنيق ، بين آسمان و زمينْ قرار گرفته ام. نه دستانى دارم كه بالا روم و نه پاهايى كه فرود آيم. اى پسر برادر! مرا پندى ده كه از آن ، سود بَرَم.
ابن عبّاس به وى گفت: ديگر دير است ، اى ابو عبد اللّه ! من هم مانند تواَم . اگر بخواهى گريه كنم ، گريه مى كنم . چگونه آن كه خود ، اقامت گزيده است [ و آماده كوچ نيست] ، به كوچ كردنْ ايمان بياورَد؟
عمرو گفت: اتفاقا هم اكنون وقت موعظه است . حالا كه در هشتاد و چند سالگى هستم ، مرا از رحمت پروردگارم نااميد مى كنى؟ بار خدايا! ابن عبّاس ، مرا از رحمتت نااميد مى كند. پس جان مرا بگير تا خشنود گردى.
ابن عبّاس گفت: ديگر دير است ، اى ابو عبد اللّه ! نو مى گيرى و كهنه مى دهى؟!
عمرو گفت: ميان من و تو چه شده است كه سخنى نمى گويم ، جز آن كه تو ضدّش را بر زبان مى آورى؟!


دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
366

۲۳۵۶.سير أعلام النبلاء :أتى [عَمرُو بنُ العاصِ ]مُعاوِيَةَ ، فَوَجَدَهُ يَقُصُّ ويُذَكِّرُ أهلَ الشّامِ في دَمِ الشَّهيدِ ، فَقالَ لَهُ : يا مُعاوِيَةُ ! قَد أحرَقتَ كَبِدي بِقِصَصِكَ ، أ تَرى إن خالَفنا عَلِيّا لِفَضلٍ مِنّا عَلَيهِ ؟ لا وَاللّهِ ! إن هِيَ إلَا الدُّنيا نَتَكالَبُ عَلَيها ، أمَا وَاللّهِ ، لَتُقطِعَنَّ لي مِن دُنياكَ ، أو لَاُنابِذَنَّكَ .
فَأَعطاهُ مِصرَ ، وقَد كانَ أهلُها بَعَثوا بِطاعَتِهِم إلى عَلِيٍّ . ۱

راجع : ص ۴۹۶ (الاستعانة بعمرو بن العاص) .

۲ / ۲ ـ ۸

شِدَّةُ أسَفِهِ عِندَ المَوتِ

۲۳۵۷.الاستيعاب عن الشافعي :دَخَلَ ابنُ عَبّاسٍ عَلى عَمرِو بنِ العاصِ في مَرَضِهِ ، فَسَلَّمَ عَلَيهِ وقالَ : كَيفَ أصبَحتَ يا أبا عَبدِ اللّهِ ؟
قال : أصلَحتُ مِن دُنيايَ قَليلاً ، وأفسَدتُ مِن ديني كَثيرا ، فَلَو كانَ الَّذي أصلَحتُ هُوَ الَّذي أفسَدتُ وَالَّذي أفسَدتُ هُوَ الَّذي أصلَحتُ لَفُزتُ ، ولَو كانَ يَنفَعُني أن أطلُبَ طَلَبتُ ، ولَو كانَ يُنجيني أن أهرُبَ هَرَبتُ ، فَصِرتُ كَالمَنجَنيقِ بَينَ السَّماءِ وَالأَرضِ ؛ لا أرقى بِيَدَينِ ، ولا أهبِطُ بِرِجلَينِ ، فَعِظني بِعِظَةٍ أنتَفِعُ بِها يَابنَ أخي .
فَقالَ لَهُ ابنُ عَبّاسٍ : هَيهاتَ يا أبا عَبدِ اللّهِ ! صارَ ابنُ أخيكَ أخاكَ ، ولا تَشاءُ أن أبكِيَ إلّا بَكَيتُ ، كَيفَ يُؤمِنُ ۲ بِرَحيلِ مَن هُوَ مُقيمٌ ؟
فَقالَ عَمرٌو : عَلى حينِها ، مِن حينِ ابنِ بِضعٍ وثَمانينَ سَنَةً تُقَنِّطُني مِن رَحمَةِ رَبّي ، اللّهُمَّ إنَّ ابنَ عَبّاسٍ يُقَنِّطُني مِن رَحمَتِكَ فَخُذ مِنّي حَتّى تَرضى !
قالَ ابنُ عَبّاسٍ : هَيهاتَ يا أبا عَبدِ اللّهِ ! أخَذتَ جَديدا ، وتُعطي خَلَقا ؟ !
فَقالَ عَمرٌو : ما لي ولَكَ يَابنَ عَبّاسٍ ! ما اُرسِلُ كَلِمَةً إلّا أرسَلتَ نَقيضَها . ۳

1.سير أعلام النبلاء : ج ۳ ص ۷۲ الرقم ۱۵ ، تاريخ دمشق : ج ۴۶ ص ۱۶۶ نحوه ، النجوم الزاهرة : ج ۱ ص ۶۳ وفيه «فأعطاه مصر يُعطي أهلها عطاءهم ، وما بقي فله» بدل «فأعطاه مصر . . .» .

2.هكذا في المصدر، وفي شرح نهج البلاغة : «ولا تشاء أن تبلى إلّا بليت، كيف يؤمر...». وكلاهما فيه نظر.

3.الاستيعاب : ج ۳ ص ۲۶۹ الرقم ۱۹۵۳ ، وشرح نهج البلاغة : ج ۶ ص ۳۲۳ وراجع اُسد الغابة : ج ۴ ص ۲۳۴ الرقم ۳۹۷۱.

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ریشهری، با همکاری: سیّد محمّدکاظم طباطبایی و سیّد محمود طباطبایی‏نژاد، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، محمّد علی سلطانی، مهدی مهریزی، سیّد ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، و جواد محدّثی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 34834
صفحه از 611
پرینت  ارسال به