۲۲۲۰.الجمل:چون امير مؤمنان ديد كه آن گروه ، دشمنى مى ورزند و خونى را كه ريختنش حرام است ، حلال مى شمرَند ، دستانش را به سوى آسمانْ بلند كرد و گفت: «بار خدايا! ديدگان، متوجّه توست و دست ها به سوى تو دراز است و دل ها به سوى تو پر مى كشند و با رفتارهاى نيك به سوى تو تقرّب مى جويند. «بار پروردگارا! ميان ما و قوم ما به حق داورى كن كه تو بهترينِ داورانى» ».
۲۲۲۱.امام على عليه السلامـ در دعايش در جنگ جمل ـ: بار خدايا ! تو را ـ كه شايسته سپاسى ـ سپاس مى گويم بر رفتار زيبايت نسبت به من ، و مهربانى ات بر من ، و بر نور خودت كه بر من افكندى ، و بر رحمتت كه بدان ، [ كمبودهاى] مرا جبران نمودى و بر نعمت هايت كه بر من ارزانى داشتى.
مولاى من! تو با گذشت نيكو و آزمون زيباى خود كه از پيش ، با من داشتى و با فراوانى نعمتت بر من و پى درپى شدن نعمت هايت نزد من، برمن نيكى روا داشته اى ، چنان كه همه تلاش و سپاس مرا شايسته تو مى سازد.
من بدان پايه نرسيدم كه [ بدون كمك و لطف تو ]نصيبم را به دست آورم و خود را اصلاح كنم؛ ولى ـ اى مولاى من! ـ نخستين بار ، تو با احسانت آغاز كردى و مرا به سوى دينت راهنمايى نمودى و خودت را به من شناساندى و در تمام كارها با حمايت از من و كارسازى براى من ، مرا ثابت قدم نگه داشتى ، سختى بلا را از من دور كردى و كارهاى ناروا را از من بازداشتى. من از تو جز زيبايى به ياد نمى آورم، و جز احسان [و بخشش] ، از سوى تو چيزى نمى بينم.
اى خداى من! چه بسيار بلا و سختى كه از من دور كردى و آن را در ديگران نشانم دادى ، و چه بسيار نعمتى كه چشمانم را بدان روشن ساختى ، و چه بسيار كارهاى والايى كه از سوى تو براى من به انجام رسيد.
خداى من ! تنها تويى آن كه به هنگام اضطرار، دعايم را پاسخ مى دهى ، و تنها تويى كه به هنگام گرفتارى ، اندوهم را برطرف مى سازى ، و تنها تويى كه براى من از دشمنان ، حقوق ضايع شده ام را مى ستانى. هنگامى كه قصد تو مى كنم ، تو را دور از خود ، نمى يابم و آن گاه كه از تو چيزى مى خواهم ، تو را مُمْسِك نمى يابم ، و هنگامى كه تو را مى خوانم، تو را از خود روى گردان نمى يابم.
پس تو خداى منى . كارهايت نزد من پسنديده است و آزمون زيبايت نزد من موجود ، و البته تمام كارهايت براى من زيباست. زبانم ، خِرَدم ، اعضايم و تمام آنچه زمين از من بر خود دارد ، تو را سپاس مى گويد.
اى مولاى من! از تو مى خواهم به نورانيّتت ـ كه آن را از بزرگى ات برگرفتى ـ و به بزرگى ات ـ كه آن را از خواستت برگرفتى ـ و از تو مى خواهم به حقّ نامت ـ كه برترين است ـ ، بر من منّت گذارى تا شكر نعمتت را ـ كه بر من واجب است ـ به جاى آورم.
پروردگارا! من چه قدر حريصم بر آنچه مرا از آن منع كردى ، و [ چه قدر دورم] از آنچه مرا بدان تشويق كردى! اگر مرا در دنيايم با زهدم ، و در آخرتم با پارسايى ام يارى نرسانى، هلاك مى شوم.
پروردگار من ! خواسته هاى دنيايى ، همچون آميزش همسران و داشتن فرزندان ، مرا به سوى خود فرا خوانْد و من به سرعت به آنها پاسخ گفتم و با رغبت ، به سوى آنها رفتم ، و خواسته هاى آخرت، همچون زهد و تلاش [ در عمل ]مرا فرا خوانْد ؛ ولى از آنها خوددارى كردم و به سوى آنها شتاب نكردم ، چنان كه به سوى ثروت هاى ناپايدار و درختان و گياهان بر باد رفته و سرابِ بى دوام،شتاب مى كنم.
پروردگارا ! مرا ترساندى و تشويق نمودى و بر من پرده پوشى كردى ؛ امّا آن چنان كه بايد ، از تو نترسيدم. مى ترسم كه در كوشش به سوى تو كُندى كرده باشم و در برابرِ پرده پوشى تو ، سستى به خرج داده باشم.
بار خدايا ! تلاشم را در اين دنيا براى خودت و در راه اطاعت خودت قرار ده ، و قلبم را از ترس خودت پُر ساز، و كُندى و سستى و كوتاهى و هر آنچه را كه بر خود از آن بيم دارم ، به ترس از خودت و شكيبايى در اطاعتت و عمل به آن ، مبدّل ساز ـ اى صاحب جلالت و كرامت! ـ و سپرم را در برابر لغزش ها ، نفوذناپذير قرار ده و نيكى هايم را چندين برابر گردان كه تو براى هر كه خواهى ، چندين برابر كنى!
بار خدايا! درجاتم را در بهشت ، بالا قرار ده .
و به تو پناه مى برم ـ اى پروردگار من! ـ از [ خوردن ]خوراكى و آشاميدنى گران قيمت.
و به تو پناه مى برم از بدى هايى كه مى دانم و بدى هايى كه نمى دانم .
و به تو پناه مى برم از همه زشتى ها، چه آنها كه آشكار است و چه آنها كه پنهان است.
و به تو پناه مى برم كه با فروختن دانش، نادانى را بخرم ـ چنان كه ديگران خريدند ـ و با بردبارى، سبُك سرى را و با شكيبايى، ناشكيبايى را و با هدايت، گم راهى را و با ايمان، كفر را .
پروردگارا! بر من در اين كارها منّت گذار كه تو سرپرست صالحانى و پاداش نيكوكاران را تباه نمى سازى ؛ و سپاس ، تنها از آنِ خداوند پروردگارِ جهانيان است.