۲۱۸۴.الإرشادـ به نقل از سَلَمة بن كَهيل ـ: چون كوفيان با اميرمؤمنان در منطقه ذو قار به هم رسيدند ، به وى خوشامد گفته ، گفتند: سپاسْ خدا را كه ما را به همراهى تو اختصاص داد و با يارى دادن به تو ، ما را گرامى داشت.
آن گاه اميرمؤمنان، براى سخنرانى در ميانشان به پا خاست و سپاس و ثناى خداوند كرد و فرمود:
«اى كوفيان! به راستى كه شما از گرامى ترينِ مسلمانان و ميانه روترينِ آنان در خُلق و خوى ، و متعادل ترين آنها در سنّت ، و سهيم ترينِ آنها در اسلام و بهترينِ اعراب از جهت تبار و ريشه ايد. شما علاقه مندترين اعراب به پيامبر صلى الله عليه و آله و خاندان او هستيد.
همانا من با اطمينانى كه پس از خداوند به شما دارم ـ به خاطر جانفشانى هايى كه كرديد ـ ، به سويتان آمده ام ، در اين هنگام كه طلحه و زبير ، پيمان شكستند و از اطاعت من سر باز زدند، و آن هنگام كه براى آشوب به عايشه روى آوردند و او را از خانه اش بيرون كشيدند و به بصره واردش ساختند و اراذل و اوباش بصره را فريفتند ؛ هر چند به من خبر رسيد كه مردمان بافضيلت آنها و برجستگانشان ، از كارهايى كه طلحه و زبير كردند ، دورى جستند و خود را كنار كشيدند» .
آن گاه سكوت كرد.
كوفيان گفتند: ما ياوران و ياران تو بر ضدّ دشمنت هستيم. اگر ما را به سوى لشكرى چند برابر آنان نيز فرا خوانى، خير آن را از سوى خداوند مى دانيم و به حساب او مى گذاريم و بدان ، اميد داريم.
۷ / ۳
آمدن عثمان بن حنيف
۲۱۸۵.تاريخ الطبرىـ به نقل از محمّد و طلحه ـ: چون على عليه السلام در سرزمين ثَعلبيه ۱ منزل كرد، مردى كه عثمان بن حنيف و محافظان او را ديده بود،نزد على عليه السلام آمد. [على عليه السلام ]ايستاد و خبرها را با سپاهيان درميان گذاشت و فرمود :
«بار خدايا ! ما را از كشتن مسلمانان كه طلحه و زبير را بدان گرفتار كردى ، سالم بدار و ما را از شرّ همه آنان، نجات بخش!».
وقتى على عليه السلام به سرزمين اَساوِد ۲ رسيد ، از سرنوشت حُكَيم بن جَبَله و قاتلان عثمان [ بن عفّان] خبر يافت و فرمود : «اللّه اكبر! اينك كه طلحه و زبير انتقام خود را گرفته اند ، چه چيز مرا از دست آنان نجات مى بخشد ؟ يا آنها را [ از من ]نجات مى دهد؟» .
سپس اين آيه را تلاوت كرد : « «هيچ مصيبتى نه در زمين و نه در نفْس هاى شما نرسد، مگر آن كه پيش از آن كه آن را پديد آوريم، در كتابى است» » . و اين بيت را خواند :
حُكَيم [ بن جبله] ، چونان فردى مصمّم ، دعوت كرد
و اين دعوت ، او را به مرحله جان باختن كشانْد .
و چون به منطقه ذو قار رسيدند ، عثمان بن حنيف ، در حالى نزد او آمد كه مو بر صورت نداشت. وقتى على عليه السلام او را ديد ، رو به يارانش كرده و فرمود: «اين مرد ، پير از پيش ما رفت و جوانْ نزد ما بازگشت!».