75
دانش نامه عقايد اسلامي ج7

فصل شصت و ششم : مُتَوفّى، موُفىُ، مُوَفّى

واژه شناسى «مُتَوفّى»، «مُوفى» و «مُوَفّى»

صفت «مُتوفّى (تمام گيرنده) » ، اسم فاعل از «توفّى، يتوفّى» و صفت «مُوفى (وفا كننده) » ، اسم فاعل از «أوفى، يُوفى» و صفت «مُوَفّى (تمام دهنده) » ، اسم فاعل از «وفّى، يوفّى» است.
هر سه واژه ، از ريشه «وفى» برگرفته شده اند كه بر كامل كردن و تمام كردن دلالت مى كند. واژه «وفاء» ، به معناى تمام كردن پيمان و كامل كردن شرط، از همين ريشه است. وقتى گفته مى شود: «توفّيتُ الشى ء و استوفيتُه» ، كه تمام چيزى را برداشته باشى ، به گونه اى كه چيزى از آن را رها نكرده باشى . از همين ريشه است كه در مورد مُرده مى گويند: «توفّاه اللّه ؛ خدا [روح] او را به تمامى گرفت» . دو جمله «أوفاه حقّه» و «وفّاه» به يك معناست؛ يعنى: حقّ او را به طور كامل به او داد.

مُتوفّى و مُوفى و مُوفّى ، در قرآن و حديث

مشتقّات ريشه «وفى» ، ۲۲ بار در قرآن كريم آمده و به خداى متعال ، نسبت داده شده است، و صفت «مُتوفّى» يك بار و صفت «موفّى» يك بار به صورت جمع، به كار رفته است.
در قرآن كريم ، تَوَفّىِ خدا در مورد نفس انسان ، هنگام مرگ و خواب ، و نيز در مورد عيسى بن مريم عليهماالسلام و رهايى او از دست مخالفان ، به كار رفته است. به نظر مى رسد در همه اين موارد ، منظور ، گرفتن و برداشتنِ مورد توفّى به صورت كامل و حفظ آن از آفات است.
در قرآن كريم ، مُوفى بودن و مُوَفّى بودن خدا نسبت به پيمان، اعمال، پاداش ها، روزى ها و حساب ، آمده است. چنين مى نمايد كه در همه اين موارد ، مقصود ، بخشيدن موارد ياد شده به صورت كامل است. براى مثال ، وقتى قرآن كريم مى گويد: « وَ أَوْفُواْ بِعَهْدِى أُوفِ بِعَهْدِكُمْ؛ به پيمان من وفا كنيد تا به پيمان شما وفا كنم» ، مقصود اين است كه اگر انسان ها به پيمان خود عمل كنند ، خدا نيز به طور كامل به پيمان خود عمل مى كند و به وعده اش به طور كامل ، عمل خواهد كرد.


دانش نامه عقايد اسلامي ج7
74

الفصل السادس والستون: المتوفّي ، الموفي ، الموفّي

المتوفّي و الموفي والموفّي لغةً

«المتوفّي» اسم فاعل من توفّى ، يتوفّى؛ و«المُوفي» اسم فاعل من أَوفى ، يُوفي؛ والموفّي اسم فاعل من وفّى ، يوفّي . كلّها مشتقّ من مادّة «وفى» وهو يدلّ على إِكمال وإِتمام. منه الوفاء : إِتمام العهد وإِكمال الشرط . توفّيتَ الشيء واستوفيتَه ، إِذا أَخذتَ كلّه حتّى لم تترك منه شيئا ، ومنه يقال للميت: توفّاه اللّه ۱ . أَوفاه حقّه ووفّاه بمعنىً ، أَي : أَعطاه وافيا ۲ .

المتوفِّي والموفي والموفّي في القرآن والحديث

لقد وردت مشتقّات مادّة «وفى» في القرآن الكريم و نسبت إلى اللّه تعالى اثنتين وعشرين مرّةً ، ووردت صفة «متوفّي» مرّة واحدة ۳ ، وصفة «موفّي» مرّة واحدة بصيغة الجمع ۴ .
إِنّ توفّي اللّه تعالى تستعمل في القرآن الكريم بالنسبة إِلى النفس حين الوفاة ۵ وحين النوم ۶ ، وتستعمل أَيضا بالنسبة إِلى عيسى بن مريم عليه السلامونجاته من أيدي المخالفين ۷ ؛ والظاهر أَنّ المراد فيجميع الموارد أَخذ مورد التوفّي بتمامه وحفظه.
وجاء إِيفاء اللّه وتوفّيه في القرآن الكريم بالنسبة إِلى العهد ، والأَعمال ، والأُجور ، والأرزاق ، والحساب. ويبدو أَنّ المقصود في جميع هذه الموارد إِعطاؤها وافيةً . على سبيل المثال عندما يقول القرآن الكريم : «أَوْفُواْ بِعَهْدِى أُوفِ بِعَهْدِكُمْ» ۸ فإنّ القصد منها هو أَنّ النَّاس إِذا عملوا بعهدهم فإنّ اللّه سبحانه يعمل بعهده تماما ويفي بوعده وفاءً .

1.معجم مقاييس اللغة : ج ۶ ص ۱۲۹ .

2.الصحاح : ج ۶ ص ۲۵۲۶ .

3.آل عمران : ۵۵ .

4.هود : ۱۰۹ .

5.الزمر : ۴۲ .

6.الأنعام : ۶۰ .

7.البقرة : ۴۰ .

  • نام منبع :
    دانش نامه عقايد اسلامي ج7
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدى رى‏شهرى، با همکاری: رضا برنجكار، ترجمه: عبدالهادى مسعودى، مهدى مهریزى، على نقى خدایارى، محمّد مرادی و جعفر آریانی
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 19036
صفحه از 507
پرینت  ارسال به