فصل هشتاد و نهم : وكيل
واژه شناسى «وكيل»
صفت «وكيل»، بر وزن «فعيل» ، از ريشه «وكل» برگرفته شده است كه بر اعتماد كردن به ديگرى در كارى دلالت مى كند، و توكّل، به معناى ابراز ناتوانى در كار و اعتماد كردن به ديگرى است و شخص، از آن رو «وكيل» ناميده مى شود كه كار به او واگذار مى گردد.
فَيّومى گفته است: وكيل، بر وزن «فعيل» به معناى «مفعول» است؛ زيرا كارها به او واگذار شده است و به معناى «فاعل» است، آن گاه كه به معناى نگهدار باشد و از همين معناست اين آيه شريف: «خدا ، ما را بس است و نيكو وكيلى است» .
ابن اثير گفته است: وكيل، در نام هاى خداى متعال، به معناى كسى است كه سرپرست و عهده دار روزىِ بندگان است، و حقيقت آن، اين است كه وكيل، عهده دار كارى است كه به او واگذار شده است . نيز گفته شده كه وكيل به معناى بَسَنده (كفايت كننده) است.