فصل هشتاد و هفتم : واسع، موسِع
واژه شناسى «واسع» و «موسِع»
دوصفت «واسع (گسترده / گشايشگر)» و «موُسِع ( گستراننده / دارا)»، اسم فاعل از ريشه «وسع» اند كه بر متضادّ تنگى و سختى دلالت مى كند، و «وُسع» به معناى بى نيازى و فايده و گشايش و نيرومندى است. عبارت «وَسَّع اللّه عليه رزقه»، يعنى: خدا روزىِ او را گستراند و زياد كرد.
واسع و موسع، در قرآن و حديث
در قرآن كريم، برگرفته ها از ريشه «وسع»، هفده بار به خداى متعال نسبت داده شده است و صفت «واسع»، هفت بار همراه با صفت «عليم (دانا)»، يك بار همراه با صفت «حكيم (فرزانه)»، و يك بار به صورت «وَ سِعُ الْمَغْفِرَةِ ؛ (گسترده آمرزش)» به كار رفته است. صفت «موسع» نيز يك بار در اين آيه به كار رفته است: «وَ السَّمَاءَ بَنَيْنَـهَا بِأَيْيْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ؛ و آسمان را با توانمندى، بنياد نهاديم و ماييم گشايشگران » .
در آيات و احاديث، صفت «واسع»، گاه به چيزى نسبت داده شده است، مثل: «وَ سِعُ الْمَغْفِرَةِ؛ گسترده آمرزش است» ، «وَسِعَ كُلَّ شَىْ ءٍ عِلْمًا ؛ دانش او هر چيزى را فراگرفته است» ، «وسعت رحمته كلّ شى ء؛ رحمت او هر چيزى را فرا گرفته است». در اين صورت، واسع بودن، بر وسعت و گستردگى و تنگ نبودن مضافٌ اليه (موضوع وسعت) دلالت مى كند. مثلاً در موارد مذكور، بر نامحدود بودن دانش خدا و گستردگى آمرزش و رحمت او دلالت مى كند.
و گاه صفت «واسع» بدون اضافه شدن به چيزى به كار مى رود، مثل: «الجواد الواسع». در اين مورد، «واسع» را مى توان به معناى كسى كه از هر جهتْ فاقد تنگى و نقص است، و به معناى بى نياز مطلق در نظر گرفت و مى توان آن را به معناى گشايشگرى خدا از هر جهت (از جمله: رحمت، آمرزش، دانش وتوانايى) تفسير كرد، و مى توان الف و لامِ «الواسع» را به معناى عهد گرفت و در مورد ياد شده، «الجواد الواسع» را به معناى گشايشگرى در بخششِ بدون عوض دانست.