فصل شصت و نهم : مُحيى، مُميت
واژه شناسى «مُحيى» و «مُميت»
صفت «مُحيى (زنده كننده) » ، اسم فاعل از «أحيا، يُحيى» و از ريشه «حيى» است كه بر متضادّ مرگ ، دلالت مى كند .
صفت «مُميت (ميراننده) » نيز اسم فاعل از «أماتَ ، يُميتُ» و از ريشه «موت» به معناى از دست رفتن توانايى چيزى است . از همين ريشه است واژه «مَوت» كه به معناى متضادّ زندگى است. پس «مُحيى» ، بخشنده زندگى و «مُميت» ، مرگ دهنده است .
محيى و مميت ، در قرآن و حديث
در قرآن كريم ، صفت «مُحيى» دو بار به صورت «قطعا زنده كننده مردگان است» به كار رفته است، و «اِحياء (زنده كردن) » به صورت فعلى ، ۴۷ بار به خدا نسبت داده شده است. صفت «مُميت» در قرآن كريم به كار نرفته؛ امّا «اِماته (ميراندن) » ، بيست بار به صورت فعلى به خدا نسبت داده شده است.
در قرآن كريم عبارت «زنده مى كند و مى ميراند» ، نُه بار تكرار شده است، و مضمون «خدا مردگان را زنده مى كند» هفت بار ، و معناى «بيرون آوردن زنده از مرده» و عكس آن ، چهار بار، و معناى «زنده كردن زمين پس از مرگ آن»، نُه بار آمده است.
قرآن و احاديث ، خدا را سرچشمه زندگى و مرگ ، ذكر كرده اند؛ امّا زندگى و مرگ ، به دو معناى ظاهرى و معنوى آمده است :
منظور از «زندگى و مرگ ظاهرى» ، زندگى و مرگ زمين و گياه و حيوان و انسان است. از آثار اين زندگى ، تغذيه ، رشد ، ادراك و توانايى است و از آثار مرگ ظاهرى ، نابودى آثار زندگى ظاهرى است .
مقصود از «زندگى و مرگ معنوى» ، زندگى و مرگ دل هاست؛ زيرا سرچشمه زندگى معنوى، حكمت، فضايل اخلاقى و عنايت خداوند ، و سرچشمه مرگ معنوى ، پيروى از تمايلات نفْسانى و گناهان و نادانى است.
خدا ، سرچشمه زندگى و مرگ ظاهرى، و نيز سرچشمه زندگى معنوى است؛ امّا سرچشمه مرگ معنوى ، خود انسان و اراده سوء اوست.