فصل شصت و چهارم : مُبين، مُبَيِّن
واژه شناسى «مبين» و «مبيِّن»
صفت «مُبين (روشن) » ، اسم فاعل از «أبان ، يُبين، إبانةً» است و صفت «مبيِّن (روشنگر) » ، اسم فاعل از فعل ثلاثى مزيد باب تفعيل، يعنى: «بيَّن، يُبَيِّن، تبيينا». هر دو صفت ، از ريشه «بين» مشتق شده اند و اين ريشه بر دو معناىِ ضدّ هم، دورى و پيوند ، دلالت مى كند.
اين دو صفت ، به صورت لازم و متعدى، به معناى روشن و روشنگر به كار مى روند. هر دو صفت از معناى دوم ريشه «بين» ، يعنى پيوند مشتق شده اند؛ چرا كه بيان روشن و شخص روشنگر ، مخاطب را به مقصود مى رساند.
مبين و مبيّن ، در قرآن و حديث
در قرآن كريم ، صفت «مبين» يك بار به معناى «روشن» در اين سخن خداى پاك : «خدا ، همان حقّ روشن است » به خدا نسبت داده شده است و صفت «مبيِّن» به او نسبت داده نشده است، امّا به صورت فعلى «بيّن، يبيِّن» ، در موارد بسيارى به كار رفته است.
همان طور كه در بحث واژه شناسى گفته شد ، صفات مبين و مبيِّن و افعالشان ، هم به صورت لازم به كار مى روند، هم به صورت متعدّى؛ امّا به نظر مى رسد كه در قرآن و احاديث، صفت مبين به صورت لازم به كار مى رود و صفت مبيِّن و افعال مربوط به آن ، به صورت متعدّى.
امام على عليه السلام در تفسير صفت «مبين» ـ كه تنها يك بار در قرآن كريم به كار رفته ـ مى فرمايد: «اوست خدايى كه حقّ روشن است . حقيقى تر و روشن تر است از آنچه ديدگان مى بينند». در اين حديث كه تفسير كننده آيه ياد شده نيز هست، صفت مبين به صورت لازم به كار رفته است. در آيات قرآن ، مبيِّن بودن خدا ، به معناى متعدّى به صورت هاى : «نشانه ها را روشن مى كند » ، «حدود خدا (احكام الهى) را روشن مى كند» ، «سنّت هاى پيشينيان را روشن مى سازد» و « براى مردم، آنچه را بايد از آن بپرهيزند ، روشن مى كند » به كار رفته است.