فصل شصتم : كريم، اَكرم
واژه شناسى «كريم» و «اَكرم»
صفت «كريم (بزرگوار) » ، بر وزن فعيل، به معناى فاعل و از ريشه «كَرَمَ» است و «اَكرم (بزرگوارترين ) » ، صفت برترين از همين ريشه است . ابن فارس مى گويد: كَرَم ، بر شرافت ذاتى يك چيز يا شرافت در خُلقى از اخلاق ، دلالت مى كند و كَرَم ، در اخلاق به گذشت از گناه گناهكار گفته مى شود.
عبد اللّه بن مسلم بن قتيبه گفته است: كريم، گذشت كننده است و خداى متعال ، كريمى است كه از گناهان بندگان مؤمنش مى گذرد.
فيّومى مى گويد: «كَرُمَ الشى ء كرماً» ، در معناى مرغوب و كمياب به كار رفته و اسم فاعلش كريم است... و «كَرَم» ، در مورد گذشت نيز به كار مى رود.
جوهرى مى گويد: كَرَم، متضادّ ملامت است... و كريم ، بسيار گذشت كننده است .
ابن اثير معتقد است: در اسامى خداى متعال، كريم ، به معناى بخشنده عطاكننده اى است كه عطاى او تمام نمى شود و اوست كريمِ مطلق كه داراى همه انواع خير و شرف و ارزش هاست .