۱ . صفت ذات
كبير و متكبّر ، به عنوان صفت ذاتى، بر عظمت خدا دلالت مى كنند. در حديث آمده است : «بزرگى، رداىِ خداوند عز و جلاست. پس هر كس در جامه خدا با او بستيزد، [خدا] بر او خشم مى گيرد».
زجّاج مى گويد : اين صفت، تنها از آنِ خداست ؛ زيرا خداى پاك والاست كه توانايى و بخششى دارد كه كسى همانند آن را ندارد و او سزاوارِ آن است كه به او گفته شود: متكبّر (بسيار بزرگ) و كسى را نمى سزد كه [بر ديگرى ]بزرگى ورزد؛ زيرا مردم در حقوق برابرند. پس كسى، چيزى كه ديگرى نداشته باشد، ندارد.
هر گاه كبر و تكبّر درباره انسان به كار مى رود، به معناى ادّعاى بزرگى و برترى همراه با خودبينى است و اين شايسته انسان نيست و از اين رو، نكوهيده است. راغب مى گويد : كبر، حالتى است كه ويژه انسان است و از خودبينى او حاصل مى آيد و آن ، چنان است كه انسان، خود را بزرگ تر از ديگرى مى بيند و بزرگ ترين تكبّر، تكبّر ورزيدن در برابر خداست، به معناى خوددارى از پذيرش حق و اقرار به بندگى او .
ابن اثير، در تفسير متكبّر گفته است : تاء (باب تفعّل) در آن، براى تفرّد و تخصّص است، نه تاء تعاطى و تكلّف. از اين رو، متكبّر (از باب تفعّل) بر يگانگى و اختصاص بزرگى به خدا دلالت مى كند. نيز در حديثى آمده است كه ذات خدا، بزرگ تر از آن است كه وصف شود : «اللّه أكبرُ من أن يوصَف».