فصل پنجاه و هشتم : كافى
واژه شناسى «كافى»
صفت «كافى (بسنده)»، اسم فاعل از مادّه «كفى» است كه بر بسندگى اى دلالت دارد كه نهايتى برايش قابل تصوّر نيست؛ يعنى نياز به افزايش ندارد. «كفى الشى ء، يكفى، كفايةً فهو كاف»، هنگامى گفته مى شود كه با آن، بى نيازى از ديگرى حاصل آيد و «قد كفى كفاية»؛ يعنى: «فلان كار را به خوبى عهده دار شد ».
كافى، در قرآن و حديث
برگرفته هاى مادّه «كفى» در قرآن كريم، ۲۸ بار به خداوند نسبت داده شده است و صفت «كافى»، يك بار در گفتار خدا: «أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ ؛ آيا خدا بنده خود را بسنده نيست؟» ، ياد شده است.
در آيات و روايات آمده كه خداى متعال از همه چيز بسنده است و چيزى از او بسندگى نمى كند و جز او بسنده اى نيست و خدا در سرپرستى و يارى، بسنده است.