فصل پنجاه و يكم : قائم، قيّوم
واژه شناسى «قائم» و «قيّوم»
صفت «قائم (استوار)»، از مادّه «قوم» به معناى برپا ايستادن و تكيه ندادن به چيز ديگرى است . قام، قوما، قياما، و قامةً ، يعنى: «به پا خاست». پس او ايستاده است، و «قيّوم (پاينده)»، بر وزن فَيعول، ساخت مبالغه براى قائم و بيانگر معناى آن با تأكيد و مبالغه است.
قائم و قيّوم، در قرآن و حديث
در قرآن كريم، صفت «قائم»، دو بار و صفت «قيّوم»، با صفت «حىّ»، سه بار وارد شده است. در قرآن و احاديث، قيام خدا، هم معناى قيام آفريدگان، يعنى به معناى «به پا خاستن» و «ايستادن بر ساق پا به سختى» نيست؛ زيرا اين گونه ايستادن، نشانگر كاستى است. به طور كلّى، در آيات و احاديث، قائم بودن خدا، داراى دو معناست :