فصل بيست و يكم : حىّ
واژه شناسى و اصطلاح شناسى «حىّ»
واژه «حىّ (زنده)» ، صفت مشبّهه از مادّه «حيى» است كه دو معناى اصلى دارد : يكى خلافِ مرگ ، يعنى زندگى ، و ديگرى آزرم داشتن كه ضدّ بى شرمى است .
حىّ ، برگرفته از معناى نخست است . فيلسوفان و متكلّمان ، در تفسير حيات الهى اختلاف دارند؛ ولى آنان همگى ، دانش و توانايى را در تفسير اين صفت ، ياد كرده اند. برخى بر آن اند كه معناى آن، «فعّال درّاك (كنشگر دريابنده ) » است و برخى ديگر بر اين نظرند كه حيات ، مبدأ دانش و توانايى است . برخى نيز گفته اند كه «معناى حَى، آن است كه محال نيست كه داناى توانا باشد».
حى ، در قرآن و حديث
قرآن كريم ، صفت «حىّ» را همراه با صفت «قيّوم» در سه جا به خداوند عز و جل نسبت داده است و در يك جا با تعبير «لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ ؛ او را خوابِ سبك و خواب گران نمى گيرد» ، و در سه جا با تعبير «لاَّ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ ؛ خدايى جز او نيست» و در يك موضع با تعبير «الَّذِى لاَ يَمُوتُ ؛ آن كه نمى ميرد» ياد كرده است و عبارت «يُحْيىِ وَيُمِيتُ ؛ زنده مى كند و مى ميراند» ، نُه بار و عبارت «نُحْيىِ وَ نُمِيتُ ؛ زنده مى كنيم و مى ميرانيم» دو بار تكرار شده و زنده كردن مردگان ، هفت بار به خداوند نسبت داده شده است و معناى بيرون آوردن زنده از مُرده و برعكس ، در چهار آيه و معناى زنده كردن زمين پس از مرگ آن ، نُه بار و معناى ميراندن مردم و زنده كردن ايشان ، پنج بار در قرآن كريم به كار رفته است.
احاديث منقول ، حيات الهى را بدون چگونگى دانسته اند . بر اين پايه ، توصيف ذات و حقيقت آن، امكان ناپذير است و توضيحاتى كه در احاديث براى حيات الهى ذكر شده ، يا جنبه سلبى دارند و تفاوت حيات الهى و حيات آفريدگان را بيان مى كنند ، و يا به آثار و لوازم حيات الهى اشاره دارند . از جمله اين توضيحات به اين موارد مى توان اشاره كرد : حيات خدا به معناى مدّت دار بودن زندگى او و مهلت دار بودن آن نيست. حيات خداوند ، حادث نيست؛ بلكه ديرينه و جاودان است. خداوند ، سرچشمه حيات آفريدگان جاندار است.