فصل پنجاه و چهارم : قديم، اَزَلى
واژه شناسى «قديم» و «ازلى»
صفت «قديم (ديرينه)»، فعيل به معناى فاعل از مادّه «قدم» است كه بر پيشى گرفتن دلالت دارد. آن گاه معانى نزديك از آن برگرفته مى شود . براى متضادّ «حدوث»، مى گويند : «قِدَم»، و گفته مى شود : «شى ءٌ قديم (شى ء كهنه)»، آن گاه كه زمان آن گذشته باشد. همچنين گفته مى شود : «قَدَم، يَقدُم، قَدما» يعنى: پيش آمد.
بر اين پايه، «قديم»، گاه درباره موجودى به كار مى رود كه هستى آن، آغازى ندارد و موجودى هميشگى است، و گاه درباره موجودى به كار مى رود كه زمان آن، گذشته است.
صفت «ازلى (هميشگى)» منسوب به ازل است. خليل مى گويد : «ازل»، يعنى شدّت زمان.
ابن فارس گفته است : «ازل»، دو معنا دارد : تنگى و دروغ ... . امّا آن ازلى كه به معناى «قِدَم» است، از هيچ يك از اين دو معنا نيست ؛ بلكه گفتارى است كه كوتاه و دگرگون شده است. [آن در اصل،] «لم يزل» بوده است. خواستند به آن [«ياى» ]نسبت دهند [ و صفت نسبى بسازند] . درست (مطابق قاعده) نبود . پس به «يزل» نسبت دادند. سپس «ياء» را به همزه بدل ساختند و گفتند : «أَزَلىّ».