467
دانش نامه عقايد اسلامي ج6

فصل پنجاه و دوم : قادر، قدير

واژه شناسى «قادر» و «قدير»

صفت «قادر (توانا / توانمند) »، اسم فاعل از مادّه «قدر» ، و صفت «قدير (پُر توان / بسيار توانا) »، فعيل به معناى فاعل از مادّه «قدر» است و بر اندازه و غايت و نهايت شى ء، دلالت دارد. «قدرُ الشى ء»، يعنى: «اندازه آن» و «قدرتُ الشى ء»، يعنى: «آن چيز را اندازه گذاردم» و «قَدَرتُ على الشى ء»، يعنى: «بر آن، نيرو يافتم / بر [ انجام دادن] آن، توانا گشتم» و اسم از اين فعل، «قدرت» است و «قدير» و «قادر»، مى تواند [بر گرفته] از «قدرت» يا «تقدير» باشد.
از آن جا كه صفات «مقتدر» و «مُقيت» و «مُهَيمِن»، از لحاظ معنا به دو صفت «قدير» و «قادر» نزديك اند ، به اين صفات نيز اشاره مى كنيم :
صفت «مقتدر»، اسم فاعل از اقتدر، يقتدر، اقتدار، از مادّه «قدر» است و اقتدار بر يك شى ء، يعنى توانايى بر آن. ابن اثير مى گويد : در نام هاى خداى متعال، قادر و مقتدر و قدير هست. قادر، اسم فاعل از «قدر، يقدر» است و قدير، فعيل از آن مادّه و براى مبالغه است و مقتدر، مفتعل از «اقتدر» و بليغ تر از «قادر» و «قدير» است.
صفت «مُقيت»، اسم فاعل از «قوت» است كه بر نگهدارى و توانايى بر چيزى دلالت دارد. مقيت، يعنى نگاهبان و شاهد و توانا و بسيار توانا، و «مُهَيمِن»، بر وزن مفيعل از ريشه «أمن» و اصل آن «مؤيمن» است كه همزه اش بدل به هاء شده است. مهيمن، يعنى : رقيب، شاهد، قائم به امور آفريده ها و ايمنى بخش. ۱

1.وجه ارتباط مهيمن (با معانى ياد شده) ، به نام هاى قادر و قدير، دانسته نيست. م.


دانش نامه عقايد اسلامي ج6
466

الفصل الثاني والخمسون: القادر ، القدير

القادر ، القدير لغةً

إِنّ «القادر» اسم فاعل من مادّة «قدر» ، و «القدير» فعيل بمعنى فاعل من مادّة «قدر» وهو يدلّ على مبلغ الشيء وكنهه ونهايته ۱ . قَدْر الشيء : مبلغه . قَدَرْتُ الشّيءَ من التقدير . قَدَرْتُ على الشيء : قويتُ عليه وتمكّنت منه والاسم القدرة ۲ . و «القدير» و «القادر» يكونان من القدرة ، ويكونان من التقدير ۳ .
ولمّا كانت صفات «المقتدر» ، «والمُقيت» ، و «المهيمن» قريبةً من صِفتَي «القدير» و «القادر» في المعنى ، فإنّنا نشير إِليها أَيضا .
«فالمقتدر» اسم فاعل من اقتدر ، يقتدر ، اقتدار ، من مادّة «قدر» . والاقتدار على الشيء : القدرة عليه ۴ . قال ابن الأَثير : في أسماء اللّه تعالى «القادِر ، والمُقْتَدِر ، والقَدِير» فالقادر : اسم فاعل ، من قَدَر يَقْدِر ؛ والقدير : فَعيل منه ، وهو للمبالغة . والمقتدر : مُفْتَعِل ، من اقْتَدَر ، وهو أَبْلَغ . ۵
و«المُقيت» اسم فاعل من «قوت» وهو يدلّ على إِمساك وحفظ وقدرة على شيء . المُقيت : الحافظ والشاهد والقادر والمقتدر ۶ .
و «المهيمن» مُفَيْعل من الأَمانة ، أَصله مُؤَيمن ، فأُبدلت الهاء من الهمزة . المهيمن : الرقيب ، الشاهد ، القائم بأُمور الخلق ، المؤتمن ۷ .

1.معجم مقاييس اللغة : ج ۵ ص ۶۲ .

2.المصباح المنير : ص ۴۹۲ ، الصحاح : ج ۲ ص ۷۸۶ .

3.لسان العرب : ج ۵ ص ۷۴ .

4.الصحاح : ج ۲ ص ۷۸۷ .

5.النهاية : ج ۴ ص ۲۲ .

6.معجم مقاييس اللغة : ج ۵ ص ۳۸؛ المصباح المنير : ص ۵۱۸ .

7.النهاية : ج ۵ ص ۲۷۵؛ معجم مقاييس اللغة : ج ۶ ص ۶۳؛ لسان العرب : ج ۱۳ ص ۴۳۷ .

  • نام منبع :
    دانش نامه عقايد اسلامي ج6
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدى رى‏شهرى، با همکاری: رضا برنجكار، ترجمه: عبدالهادى مسعودى، مهدى مهریزى، على نقى خدایارى، محمّد مرادی و جعفر آریانی
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 39585
صفحه از 593
پرینت  ارسال به