فصل پنجاه و دوم : قادر، قدير
واژه شناسى «قادر» و «قدير»
صفت «قادر (توانا / توانمند) »، اسم فاعل از مادّه «قدر» ، و صفت «قدير (پُر توان / بسيار توانا) »، فعيل به معناى فاعل از مادّه «قدر» است و بر اندازه و غايت و نهايت شى ء، دلالت دارد. «قدرُ الشى ء»، يعنى: «اندازه آن» و «قدرتُ الشى ء»، يعنى: «آن چيز را اندازه گذاردم» و «قَدَرتُ على الشى ء»، يعنى: «بر آن، نيرو يافتم / بر [ انجام دادن] آن، توانا گشتم» و اسم از اين فعل، «قدرت» است و «قدير» و «قادر»، مى تواند [بر گرفته] از «قدرت» يا «تقدير» باشد.
از آن جا كه صفات «مقتدر» و «مُقيت» و «مُهَيمِن»، از لحاظ معنا به دو صفت «قدير» و «قادر» نزديك اند ، به اين صفات نيز اشاره مى كنيم :
صفت «مقتدر»، اسم فاعل از اقتدر، يقتدر، اقتدار، از مادّه «قدر» است و اقتدار بر يك شى ء، يعنى توانايى بر آن. ابن اثير مى گويد : در نام هاى خداى متعال، قادر و مقتدر و قدير هست. قادر، اسم فاعل از «قدر، يقدر» است و قدير، فعيل از آن مادّه و براى مبالغه است و مقتدر، مفتعل از «اقتدر» و بليغ تر از «قادر» و «قدير» است.
صفت «مُقيت»، اسم فاعل از «قوت» است كه بر نگهدارى و توانايى بر چيزى دلالت دارد. مقيت، يعنى نگاهبان و شاهد و توانا و بسيار توانا، و «مُهَيمِن»، بر وزن مفيعل از ريشه «أمن» و اصل آن «مؤيمن» است كه همزه اش بدل به هاء شده است. مهيمن، يعنى : رقيب، شاهد، قائم به امور آفريده ها و ايمنى بخش. ۱