فصل بيست و دوم : خالق
واژه شناسى «خالق»
صفت «خالق (آفريدگار) » ، اسم فاعل از مادّه «خلق» است و خلق در اصل به معناى «اندازه كردن» است و به معناى «ايجاد شى ء بر پايه اندازه» به كار مى رود.
خالق ، در قرآن و حديث
در قرآن كريم ، تعبير «خالقُ كُلِّ شَىْ ءٍ ؛ آفريدگار همه چيز» چهار بار و تعبير: «أَحْسَنُ الْخَــلِقِينَ ؛ بهترين آفرينندگان» ، دو بار و تعبير «إِنِّى خَــلِقُ بَشَرًا ؛ من آفريننده بشرى هستم» دو بار و «الْخَلَّـقُ الْعَلِيمُ ؛ بسيار آفريننده دانا» نيز دو بار و تعابير: «هُوَ اللَّهُ الْخَــلِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ ؛ اوست خداوند ، آفريدگار آفريننده صورتگر» و «هَلْ مِنْ خَــلِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُم ؛ آيا آفريدگارى جز خدا به شما روزى مى رساند؟» ، هر كدام يك بار به كار رفته است.
در احاديث ، مباحث بسيارى در باب آفرينش و مبادى و ويژگى هاى ايجابى و سلبى آن ، آمده است ... . و آنچه در اين مجموعه آمده ، بخشى از مباحث آفرينش است و مباحث باقى مانده در دانش نامه ميزان الحكمة ، زير عنوان «الخلقة (آفرينش)» خواهد آمد.
احاديث بر آن اند كه دانش و اندازه گيرى و مشيّت (خواست) ، از مبادى خلقت است كه به معناى اصلى لغوى خلقت ، اشاره دارند . از مهم ترين ويژگى هاى آفرينش در احاديث ، نفى الگو و مادّه ازلى است ؛ يعنى خداوند سبحان ، اشياى جهان را بر پايه نمونه هاى ديرينه ايجاد نكرده است و فعل الهى ، محكوم نمونه ها و صورت هاى ديرينه ثابت نيست. از سوى ديگر ، خداوند متعال ، جهان را از مادّه و ريشه اى ديرينه و نا آفريده، نيافريده است. از همين رو ، صورت و مادّه جهان ، هر دو حادث و نوپديدند.
در آيات و احاديث ، گاه آفرينش از يك چيز درباره خداوند سبحان به كار رفته است ؛ مانند اين آيه : «انسان را از گِلى خشك ، چون سفال ، آفريد» .