۴۷۶۳.امام حسين عليه السلام :امير مؤمنان ، على بن ابى طالب عليه السلامدر يكى از سخنرانى هاى خود فرمود : چه كسى آن گاه كه سِبُخْت فارسى با پيامبر خدا سخن مى گفت، حاضر بود؟
قوم گفتند : كسى از ما ، در آن هنگام حضور نداشت.
على عليه السلام فرمود : امّا من با او بودم كه سِبُخْت نزدش آمده بود . وى از اميران فارس و بد دهن بود. گفت : اى محمّد! به چه مى خوانى؟ فرمود : «فرا مى خوانم به گواهى بر اين كه خدايى جز اللّه نيست كه يگانه است و هيچ انبازى ندارد ، و اين كه محمّد ، بنده او و فرستاده اوست» .
سِبُخت گفت : خدا كجاست ، اى محمّد ؟
فرمود : «او در همه جا هست و به نشانه هاى خود ، يافت شدنى است».
گفت : پس او چگونه است؟
فرمود : «او را چگونگى و كجايى نيست؛ زيرا او ـ كه عزّتمند و والاست ـ خود ، به چگونه ، چگونگى و به كجا ، كجايى بخشيده است».
گفت : پس ، از كجا آمده است؟
فرمود : «به او گفته نمى شود : آمد ؛ زيرا تنها به آن كه از جايى به جايى منتقل گردد، گفته مى شود : آمد؛ حالْ آن كه پروردگار ما ، به مكان و انتقال ، وصف نمى گردد ؛ بلكه هماره بى مكان بوده و هميشه خواهد بود».
گفت : اى محمّد! تو پروردگار سترگى را بى چگونگى وصف مى كنى . پس من چگونه بدانم كه او تو را فرستاده است؟
[ على عليه السلام فرمود : ] آن روز ، در حضور ما ، نه سنگى و نه كلوخى و نه كوهى و نه درختى و نه جانورى نماند ، مگر آن كه از همان جاى خود گفت : گواهى مى دهم كه جز اللّه ، خدايى نيست و محمّد ، بنده او و فرستاده اوست. من نيز گفتم : گواهى مى دهم كه جز خداوند ، خدايى نيست و محمّد ، بنده او و فرستاده اوست.
[ سِبُخت ] گفت : اى محمّد! اين كيست؟
فرمود : «او بهترينِ خاندانم و نزديك ترينِ مردمان به من است . گوشت او از گوشت من ، خون او از خون من و جان او از جان من است و اوست وزير من در زندگانى ام و جانشين پس از درگذشت من، همان سان كه هارون نسبت به موسى عليه السلام بود ؛ جز آن كه پيامبرى پس از من نخواهد بود . پس ، [ سخنِ ] او را گوش بسپار و فرمان ببر كه او بر حقّ است» .
سپس ، او را عبد اللّه ناميد.