فصل سى و يكم : سلام
واژه شناسى «سلام»
واژه «سلام (سلامت / آرامش / آشتى) » ، بر گرفته از «سلم» است كه بر مُسالمت و سلامت و آسايش و پيراسته بودن از عيب و كاستى و بيمارى دلالت دارد. سلام ، يا مصدر ثلاثى مجرد است و يا مصدر باب تفعيل . به گفته ابن منظور ، سلام در اصل ، سلامت است . گفته مى شود : «سَلِمَ، يسلم، سلاما و سلامةً» و از اين جا اهل علم گفته اند : «خدا ـ كه ستايش او شكوهمند است ـ سلام است؛ زيرا از هر عيب و كاستى و نابودى اى كه به آفريدگان در مى رسد، در سلامت است» .
اگر مصدر باب تفعيل باشد ، از «سلّم ، يسلّم، تسليما و سلاما» آمده و در حقّ خداى والا ، به معناى آن است كه او سرچشمه سلام (آرامش) است ؛ يعنى از ناگوارى مى رهاند.
سلام ، در قرآن و حديث
برگرفته ها از مادّه «سلم» ، در قرآن كريم چهار بار به خدا نسبت داده شده است و مراد از سلام در آيه شريف «او خدايى است كه خدايى جز او نيست، فرمان رواى بسيار پاك و سلام» ، هر يك از دو معنايى كه در واژه شناسى گذشت، امكان دارد .
اما در آيات شريفِ : « [بر بهشتيان] سلام است؛ سخنى از پروردگارى مهربان» و «گفته شد : اى نوح! با سلامى از ما ، فرود آى» و «امّا خدا سلام بخشيد» ، معناى دوم سلام (سلامت) مقصود است و مراد از اين آيات، اصل بودنِ خدا براى سلام (سلامت) است ، نه وصف ذات الهى به سلام و عارى بودن از عيب و نقص.
احاديث ، به هر دو معناى وارد شده براى سلام اشاره كرده اند، براى نمونه : «خدايا ! تويى سلام و از توست سلام».