۳۴۱۸.تفسير العيّاشىـ به نقل از ابو بصير ـ: به امام صادق عليه السلام گفتم : مرا از [عالم ]«ذرّ» آگاه كن كه «[ خداوند ]آنان را بر خودشان گواه گرفت و [پرسيد :] آيا پروردگار شما نيستم؟ آنان گفتند : چرا» ، در حالى كه برخى ، درونشان با نمود بيرونى شان تفاوت داشت . پس چگونه توانستند به پرسشِ «آيا پروردگار شما نيستم ؟!» ، پاسخ دهند؟
امام عليه السلام فرمود : «خداوند ، در آنها چيزى قرار داد كه چون پرسيده شوند ، پاسخ دهند» .
۳۴۱۹.تفسير العياشىـ به نقل از ابو بصير ـ: از امام صادق عليه السلام درباره گفته خداى متعال : «آيا من پروردگار شما نيستم؟! گفتند : چرا» ، پرسيدم كه آيا به زبان هايشان گفتند؟
فرمود : «آرى ، و به دل هايشان نيز گفتند» .
گفتم : آن روز چه بودند؟
فرمود : «[خداوند ]مقدارى كه بتواند اين كارها را بكند ، از آنها ساخته بود» .
۳۴۲۰.امام صادق عليه السلامـ درباره گفته خداى متعال : «و [به ياد آور] هنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذرّيه آنان را بر گرفت و آنها را بر خودشان گواه گرفت» ـ: آن ، ديدارِ خدا بود . سپس خداوند ، آن ديدار را از يادشان برد و اقرار را در دل هايشان ثابت نگه داشت و اگر چنين نبود ، هيچ كس ، آفريننده و روزى دهنده خود را نمى شناخت و اين ، همان گفته خداست : «و اگر از ايشان بپرسى : چه كسى آسمان ها و زمين را آفريد ؟ بى گمان ، مى گويند : خداوند» .
۳۴۲۱.تفسير القمىـ به نقل از ابن مسكان ـ: درباره گفته خداى متعال : «و [به ياد آور ]هنگامى را كه پروردگارت ، از پشت فرزندان آدم ، ذريه آنان را برگرفت و آنان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا من پروردگار شما نيستم؟! گفتند : چرا» از امام صادق عليه السلامپرسيدم كه آيا اين واقعه ، رو در رو بوده است؟
فرمود : «آرى . معرفت ، باقى ماند ، ولى آن جايگاه را از ياد بردند و به زودى ، به ياد خواهند آورد و اگر چنين نبود ، هيچ كس ، خالق و رازق خود را نمى شناخت . پس برخى از آنها ، در عالم ذرّ به زبان اقرار كردند ، ولى به دل ايمان نياوردند . از اين روست كه خدا فرمود : «آنان به آنچه پيش تر تكذيب كرده بودند ، ايمان نمى آوردند» » .