487
دانش نامه عقايد اسلامي ج3

۳۱۸۶.تفسير القمّىـ به نقل از حمّاد ـ: از امام صادق عليه السلام درباره لقمان و حكمتى كه خداوند عز و جل از آن ياد كرده است ، پرسيدم .
فرمود : «به خدا سوگند كه به لقمان ، به سبب تبار و دارايى و خانواده و زورمندى و زيبايى ، حكمت داده نشد ؛ بلكه وى مردى بود در كار خدا نيرومند و براى خدا پرهيزگار ، خاموش و آرام ، ژرف بين ، دورانديش ، تيزبين و عبرت گيرنده ؛ هيچ گاه در روز نخفت و به سبب شدّت پرده پوشى و ژرف بينى و خويشتندارى اش ، كسى او را در حال ادرار و قضاىِ حاجت و غسل نديد و به سبب بيم از گناه ، به چيزى نخنديد و خشم نگرفت و با هيچ كس شوخى نكرد و اگر چيزى از دنيا به وى مى رسيد ، شادى نمى كرد و اگر از دستش مى رفت ، اندوهناك نمى شد .
لقمان ، ازدواج كرد و فرزندان بسيارى يافت و بيشتر آنها را از دست داد؛ ولى بر مرگ هيچ يك از آنها نگريست و بر دو كس كه با هم زد و خورد مى كردند نگذشت ، مگر آن كه آن دو را سازش داد و از آن دو نگذشت تا آن كه با هم دوست شدند و سخنى مورد پسندش را نشنيد ، جز آن كه از معنا و گوينده اصلى اش پرسيد و با فقيهان و حكيمان ، بسيار مى نشست و با قاضيان و پادشاهان و فرمان روايان ، رفت و آمد مى كرد . پس بر گرفتارى قاضيان ، تأسّف مى خورد و دلش به حال پادشاهان و فرمان روايان به دليل اعتماد و سكون نادرستشان به خداوند ، مى سوخت و عبرت مى اندوخت و چيزى را مى آموخت كه با آن بر نفسش غلبه كند و با هوايش بجنگد و از شيطان ، در امان بماند .
دلش را با انديشه و نفسش را با عبرت ها مداوا مى نمود و جز در آنچه بهره اى داشت ، وارد نمى شد . پس بدين سبب ، حكمت داده شد و عصمت بخشيده شد . خداوند ـ تبارك و تعالى ـ به گروه هايى از فرشتگان فرمان داد هنگامى كه روز به نيمه رسيد و چشم ها به خواب نيم روز سنگين شد ، لقمان را ندا در دهند ، به گونه اى كه بشنود ، ولى آنان را نبيند . پس گفتند : اى لقمان! آيا مى خواهى خداوند ، تو را در زمين خليفه كند و ميان مردم داورى كنى؟
لقمان پاسخ داد : اگر خداوند ، مرا به اين فرمان مى دهد ، از دل و جان پذيرايم؛ چون اگر به من فرمان دهد ، مرا بر آن يارى مى دهد و به من مى آموزد و حفظم مى كند؛ امّا اگر مرا مخيّر مى گردانَد ، عافيت را مى پذيرم .
فرشتگان گفتند : اى لقمان! چرا چنين گفتى؟
گفت : چون حكم راندن ميان مردم ، از سخت ترين مراحل دين و پُرفتنه ترين آنها و آكَنده از آزمايش ها و گرفتارى هاست تا هنگامى كه فرو گذارده شود و يارى نشود ، و از هر سو تاريكى ها آن را در بر گرفته است و صاحب [حكم ]ميان دو چيز است : اگر به حق برسد ، سزاوار سلامت است ، و اگر خطا كند ، راه بهشت را گم كرده است . آن كه در دنيا خوار و ناتوان باشد، در قيامت ، راحت تر از كسى است كه حكمران و سرور و بزرگ بوده است . هركه دنيا را بر آخرت ترجيح دهد ، هر دو را از كف داده است . اين ، مى رود و آن ، به دست نمى آيد .
فرشتگان ، از حكمت لقمان به شگفت آمدند و خداوند رحمان ، گفتارش را پسنديد . چون شب شد و به خوابگاهش رفت ، خداوند ، حكمت را بر او نازل كرد و در خواب ، سر تا پاى او را فرا گرفت و او را جامه حكمت پوشانْد . و چون بيدار شد ، از حكيم ترين مردمِ روزگار خويش بود و به سوى مردم بيرون آمد ، در حالى كه به حكمتْ سخن مى گفت و در آن ، استوار مى گشت» .


دانش نامه عقايد اسلامي ج3
486

۳۱۸۶.تفسير القمّي عن حمّاد :سَأَلتُ أبا عَبدِاللّهِ عليه السلام عَن لُقمانَ وحِكمَتِهِ الَّتي ذَكَرَهَا اللّهُ عز و جل .
فَقالَ : أما وَاللّهِ ما اُوتِيَ لُقمانُ الحِكمَةَ بِحَسَبٍ ولا مالٍ ولا أهلٍ ولا بَسطٍ في جِسمٍ ولا جَمالٍ، ولكِنَّهُ كانَ رَجُلاً قَوِيًّا في أمرِ اللّهِ، مُتَوَرِّعاً فِي اللّهِ، ساكِتاً سَكيناً، عَميقَ النَّظَرِ، طَويلَ الفِكرِ، حَديدَ النَّظَرِ، مُستَعبِراً بِالعِبَرِ، لَم يَنَم نَهاراً قَطُّ، ولَم يَرَهُ أحَدٌ مِنَ النّاسِ عَلى بَولٍ ولا غائِطٍ ولاَ اغتِسالٍ لِشِدَّةِ تَسَتُّرِهِ، وعُمقِ نَظَرِهِ، وتَحَفُّظِهِ في أمرِهِ، ولَم يَضحَك مِن شَيءٍ قَطُّ مَخافَةَ الإِثمِ، ولَم يَغضَب قَطُّ، ولَم يُمازِح إنساناً قَطُّ، ولَم يَفرَح بِشَيءٍ إن أتاهُ مِن أمرِ الدُّنيا، ولا حَزِنَ مِنها عَلى شَيءٍ قَطُّ.
وقَد نَكَحَ مِنَ النِّساءِ ووُلِدَ لَهُ مِنَ الأَولادِ الكَثيرَةِ وقَدَّمَ أكثَرَهُم أفراطاً ۱ ، فَما بَكى عَلى مَوتِ أحَدٍ مِنهُم، ولَم يَمُرَّ بِرَجُلَينِ يَختَصِمانِ أو يَقتَتِلانِ إلاّ أصلَحَ بَينَهُما، ولَم يَمضِ عَنهُما حَتّى يُحابّا، ولَم يَسمَع قَولاً قَطُّ مِن أحَدٍ استَحسَنَهُ إلاّ سَأَلَ عَن تَفسيرِهِ وعَمَّن أخَذَهُ، وكانَ يُكثِرُ مُجالَسَةَ الفُقَهاءِ وَالحُكَماءِ ، وكانَ يَغشَى القُضاةَ وَالمُلوكَ وَالسَّلاطينَ، فَيَرثي لِلقُضاةِ مَا ابتُلوا بِهِ، ويَرحَمُ لِلمُلوكِ وَالسَّلاطينِ لِغِرَّتِهِم بِاللّهِ وطُمَأنينَتِهِم في ذلِكَ ، ويَعتَبِرُ ويَتَعَلَّمُ ما يَغلِبُ بِهِ نَفسَهُ ويُجاهِدُ بِهِ هَواهُ ويَحتَرِزُ بِهِ مِنَ الشَّيطانِ.
فَكانَ يُداوي قَلبَهُ بِالفِكرِ ، ويُداوي نَفسَهُ بِالعِبَرِ، وكانَ لا يَظعَنُ إلاّ فيما يَنفَعُهُ، فَبِذلِكَ اُوتِيَ الحِكمَةَ ومُنِحَ العِصمَةَ، فَإِنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى أمَرَ طوائِفَ مِنَ المَلائِكَةِ حينَ انتَصَفَ النَّهارُ وهَدَأَتِ العُيونُ بِالقائِلَةِ، فَنادَوا لُقمانَ حَيثُ يَسمَعُ ولا يَراهُم،
فَقالوا: يا لُقمانُ ، هَل لَكَ أن يَجعَلَكَ اللّهُ خَليفَةً فِي الأَرضِ تَحكُمُ بَينَ النّاسِ؟
فَقالَ لُقمانُ : إن أمَرَنِي اللّهُ بِذلِكَ فَالسَّمعُ وَالطّاعَةُ لِأَنَّهُ إن فَعَلَ بي ذلِكَ أعانَني عَلَيهِ وعَلَّمَني وعَصَمَني، وإن هُوَ خَيَّرَني قَبِلتُ العافِيَةَ .
فَقالَتِ المَلائِكَةُ : يا لُقمانُ ، لِمَ قُلتَ ذلِكَ؟
قالَ: لِأَنَّ الحُكمَ بَينَ النّاسِ مِن أشَدِّ المَنازِلِ مِنَ الدّينِ وأكثَرِها فَتناً وبَلاءً ما يُخذَلُ ۲ ولا يُعانُ ويَغشاهُ الظُّلَمُ مِن كُلِّ مَكانٍ، وصاحِبُهُ فيهِ بَينَ أمرَينِ، إن أصابَ فيهِ الحَقَّ فَبِالحَرِيِّ أن يَسلَمَ، وإن أخطَأَ أخطَأَ طَريقَ الجَنَّةِ، ومَن يَكُن فِي الدُّنيا ذَليلاً وضَعيفاً كانَ أهوَنُ عَلَيهِ فِي المَعادِ أن يَكونَ فيهِ حَكَماً سَرِيًّا شَريفاً، ومَنِ اختارَ الدُّنيا عَلَى الآخِرَةِ يَخسَرُهُما كِلتَيهِما، تَزولُ هذِهِ ولا تُدرَكُ تِلكَ.
قالَ: فَتَعَجَّبَتِ المَلائِكَةُ مِن حِكمَتِهِ وَاستَحسَنَ الرَّحمنُ مَنطِقَهُ، فَلَمّا أمسى وأخَذَ مَضجَعَهُ مِنَ اللَّيلِ أنزَلَ اللّهُ عَلَيهِ الحِكمَةَ فَغَشّاهُ بِها مِن قَرنِهِ إلى قَدَمِهِ وهُوَ نائِمٌ، وغَطّاهُ بِالحِكمَةِ غِطاءً فَاستَيقَظَ وهُوَ أحكَمُ النّاسِ في زَمانِهِ، وخَرَجَ عَلَى النّاسِ يَنطِقُ بِالحِكمَةِ ويُثبِتُها فيها. ۳

1.فَرَطَ له ولد : مات صغيرا (العين : ص ۶۲۳) .

2.في قصص الأنبياء «يخذل صاحبه ولا يعان» .

3.تفسير القمّي : ج ۲ ص ۱۶۲ ، قصص الأنبياء : ص ۱۹۲ ح ۲۴۱، بحارالأنوار : ج ۱۳ ص ۴۰۹ ح ۲ وراجع: مجمع البيان : ج ۸ ص ۴۹۷ .

  • نام منبع :
    دانش نامه عقايد اسلامي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدى رى‏شهرى، با همکاری: رضا برنجكار، ترجمه: عبدالهادى مسعودى، مهدى مهریزى، على نقى خدایارى، محمّد مرادی و جعفر آریانی
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 90649
صفحه از 551
پرینت  ارسال به