۳۱۸۶.تفسير القمّىـ به نقل از حمّاد ـ: از امام صادق عليه السلام درباره لقمان و حكمتى كه خداوند عز و جل از آن ياد كرده است ، پرسيدم .
فرمود : «به خدا سوگند كه به لقمان ، به سبب تبار و دارايى و خانواده و زورمندى و زيبايى ، حكمت داده نشد ؛ بلكه وى مردى بود در كار خدا نيرومند و براى خدا پرهيزگار ، خاموش و آرام ، ژرف بين ، دورانديش ، تيزبين و عبرت گيرنده ؛ هيچ گاه در روز نخفت و به سبب شدّت پرده پوشى و ژرف بينى و خويشتندارى اش ، كسى او را در حال ادرار و قضاىِ حاجت و غسل نديد و به سبب بيم از گناه ، به چيزى نخنديد و خشم نگرفت و با هيچ كس شوخى نكرد و اگر چيزى از دنيا به وى مى رسيد ، شادى نمى كرد و اگر از دستش مى رفت ، اندوهناك نمى شد .
لقمان ، ازدواج كرد و فرزندان بسيارى يافت و بيشتر آنها را از دست داد؛ ولى بر مرگ هيچ يك از آنها نگريست و بر دو كس كه با هم زد و خورد مى كردند نگذشت ، مگر آن كه آن دو را سازش داد و از آن دو نگذشت تا آن كه با هم دوست شدند و سخنى مورد پسندش را نشنيد ، جز آن كه از معنا و گوينده اصلى اش پرسيد و با فقيهان و حكيمان ، بسيار مى نشست و با قاضيان و پادشاهان و فرمان روايان ، رفت و آمد مى كرد . پس بر گرفتارى قاضيان ، تأسّف مى خورد و دلش به حال پادشاهان و فرمان روايان به دليل اعتماد و سكون نادرستشان به خداوند ، مى سوخت و عبرت مى اندوخت و چيزى را مى آموخت كه با آن بر نفسش غلبه كند و با هوايش بجنگد و از شيطان ، در امان بماند .
دلش را با انديشه و نفسش را با عبرت ها مداوا مى نمود و جز در آنچه بهره اى داشت ، وارد نمى شد . پس بدين سبب ، حكمت داده شد و عصمت بخشيده شد . خداوند ـ تبارك و تعالى ـ به گروه هايى از فرشتگان فرمان داد هنگامى كه روز به نيمه رسيد و چشم ها به خواب نيم روز سنگين شد ، لقمان را ندا در دهند ، به گونه اى كه بشنود ، ولى آنان را نبيند . پس گفتند : اى لقمان! آيا مى خواهى خداوند ، تو را در زمين خليفه كند و ميان مردم داورى كنى؟
لقمان پاسخ داد : اگر خداوند ، مرا به اين فرمان مى دهد ، از دل و جان پذيرايم؛ چون اگر به من فرمان دهد ، مرا بر آن يارى مى دهد و به من مى آموزد و حفظم مى كند؛ امّا اگر مرا مخيّر مى گردانَد ، عافيت را مى پذيرم .
فرشتگان گفتند : اى لقمان! چرا چنين گفتى؟
گفت : چون حكم راندن ميان مردم ، از سخت ترين مراحل دين و پُرفتنه ترين آنها و آكَنده از آزمايش ها و گرفتارى هاست تا هنگامى كه فرو گذارده شود و يارى نشود ، و از هر سو تاريكى ها آن را در بر گرفته است و صاحب [حكم ]ميان دو چيز است : اگر به حق برسد ، سزاوار سلامت است ، و اگر خطا كند ، راه بهشت را گم كرده است . آن كه در دنيا خوار و ناتوان باشد، در قيامت ، راحت تر از كسى است كه حكمران و سرور و بزرگ بوده است . هركه دنيا را بر آخرت ترجيح دهد ، هر دو را از كف داده است . اين ، مى رود و آن ، به دست نمى آيد .
فرشتگان ، از حكمت لقمان به شگفت آمدند و خداوند رحمان ، گفتارش را پسنديد . چون شب شد و به خوابگاهش رفت ، خداوند ، حكمت را بر او نازل كرد و در خواب ، سر تا پاى او را فرا گرفت و او را جامه حكمت پوشانْد . و چون بيدار شد ، از حكيم ترين مردمِ روزگار خويش بود و به سوى مردم بيرون آمد ، در حالى كه به حكمتْ سخن مى گفت و در آن ، استوار مى گشت» .