را نشنيده ايد كه فرمود : «إِنَّا سَنُلْقِى عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقِيلاً ؛ ۱ ما سخنى گران سنگ بر تو القا مى كنيم» ؟ دانش ، سراسر گران سنگ است . ۲
همچنين از قاسم بن محمّد بن ابى بكر ۳ ـ كه مسلمانان بر علم و فقاهت وى اتّفاق داشتند ـ مطلبى را پرسيدند و او پاسخ داد : بلد نيستم .
پرسشگر گفت : من به سوى تو آمده ام و غير از تو كسى را نمى شناسم .
قاسم پاسخ داد : به ريش بلند و فراوانىِ مردم پيرامون من نگاه مكن . به خدا سوگند كه پاسخ تو را نمى دانم .
در اين هنگام ، شيخى از خاندان قريش كه در كنار وى نشسته بود ، گفت : اى برادر زاده! همواره اين گونه باش . به خدا سوگند ، مجلسى بزرگوارتر از مجلس امروز تو نديدم .
قاسم گفت : به خدا اگر زبانم را ببُرند ، بيشتر دوست دارم تا آن كه درباره چيزى كه نمى دانم ، سخن بگويم . ۴
همچنين از محمّد بن شرف شاه استرآبادى، روايت شده است كه روزى زنى به خانه او داخل شد و از مسائل دشوار حيض سؤال كرد . وى در پاسخ ، عاجز ماند . زن گفت : دنباله دستارت تا وسط كمرت مى رسد و از پاسخ دادن به زنى عاجزى؟!
1.مزّمّل : آيه ۵ .
2.أعلام الموقّعين : ج ۴ ص ۲۷۷ ، صفة الفتوى : ص ۸ ، أدب المفتى والمستفتى : ج ۱ ص ۱۳ و ۱۴ .
3.او يكى از هفت فقيه بزرگ مدينه بود (ر . ك : وفَيات الأعيان : ج ۴ ص ۵۹) .
4.جامع بيان العلم : ج ۲ ص ۶۶ ، أعلام الموقّعين : ج ۴ ص ۲۷۸ و ۲۷۹ ، صفة الفتوى : ص ۷ و ۸ ، أدب المفتى والمستفتى : ج ۱ ص ۱۱ .