اگر عمل كننده ، در برخى اوقات ، براى عمل ، بى حال و بى نشاط بود ، بايد مراقب حال خويش باشد. چنانچه پنداشت اگر به عمل بپردازد ، يا خود را به عمل وا دارد ، برايش حال مى آورد ، پس مشغول شود و ترك نكند تا شيطان بر جان او چيره نشود ، كه انسان اگر ، عمل را به صِرف بى حالى ترك كند ، به ترك كلّىِ عمل كشيده مى شود.
بايد در حال خويش تأمّل نمايد و تلاش كند. اگر ديد با ترك عمل ، اشتياقش به آن افزون مى شود ، پس ترك كند و خود را به عمل با بى حالى و كسلى عادت ندهد. و اگر ديد ترك عمل موجب ترك ديگر مى شود ، پس انجام دهد و ترك ننمايد. چه بسا كه سالك ، با دل گرفتگى و بى حوصلگى وارد عمل مى شود ، ولى حال او در اثناى عمل ، برتر از آنچه اميد داشته ، مى گردد.
بر او لازم است كه در كوشش براى ترجيح ترك بر انجام دادن ، خطا نكند ؛ چرا كه در ذائقه نفْس ، بى حالى ، از عسل ، شيرين تر است و اين ، گاهى انسان را از معرفت درست واقعيّت ، بازمى دارد. ۱