۳۰۳.مكارم الأخلاق :نقل شده كه پيامبر خدا در سفرى به ياران خود دستور داد گوسفندى ذبح كنند . يكى از آنها گفت : من ذبح مى كنم. ديگرى گفت : من پوست مى كَنم . سومى گفت : من گوشتش را خُرد مى كنم . چهارمى گفت : من آن را مى پزم .
پيامبر خدا فرمود : «من هم براى شما هيزم جمع مى كنم».
يارانش گفتند: نبايد به زحمت بيفتى ، پدران و مادرانمان فدايت! مابه جاى شما كار مى كنيم.
پيامبر خدا فرمود : «مى دانم كه شما به جاى من كار مى كنيد ، امّا خداوند عز و جل خوش ندارد كه بنده اش با عدّه اى از دوستان و همسفران خود باشد و گوشه اى بنشيند و كار نكند» . پس ، آن حضرت برخاست و شروع به جمع آورى هيزم كرد .
۳۰۴.امام على عليه السلام ـ ايشان عدّه اى را ديد كه با آنكه سالم و تندرست اند، در گوشه مسجد نشسته اند. فرمود:«شما كيستيد؟». گفتند: ما توكّل كنندگانيم.
حضرت فرمود: «نه، بلكه شما مفتخورانيد. اگر به راستى توكّل كننده ايد، توكّلتان شما را به كجا رسانده است؟».
گفتند: اگر چيزى بيابيم ، مى خوريم و اگر هم نيابيم ، صبر مى كنيم.
فرمود: «سگهاى ما نيز همين كار را مى كنند!».
گفتند: پس چه كنيم؟
فرمود: «همان كارى كه ما مى كنيم».
گفتند: شما چه مى كنيد؟
فرمود: «اگر چيزى بيابيم ، مى بخشيم و اگر نيابيم ، شكر مى گوييم».