گذشت و بدين ترتيب ، اقتصاد از حالت بدوى معيشتى به شكل مبادله اى درآمد . همراه با چنين تحول و تكاملى در عرصه اقتصاد ، پديده زراندوزى چهره نمود . با ظهور عنصر مبادله ، هر خانواده توانست كالاهاى بيش از نياز خود را توليد و با ديگران تبادل نمايد و گاه پس از اين مبادله ، در مجموع توليد خانواده و درآمد آن ، با كسر هزينه مصرف ، افزايشى ديده مى شد .
براى پس انداز اين مقدار اضافه توليد بر مصرف در خانواده ، تنها دو راه متصور بود : يك راه آن بود كه اين اضافه به شكل ثروت در توليد جديد به كار گرفته مى شد . در اين حال ، افزايش دائم ثروت صاحبان افزوده اقتصادى ، به اختلاف طبقاتى منجر مى شد ؛ اما در عين حال ، فعاليت هاى اقتصادى را دامن مى زد و به طور عام ، شكوفايى توليد را در پى داشت .
اما راه دوم آن بود كه افزوده ها به كالايى با حجم كم تر ، ليكن با ارزش بيش تر ، تبديل گردند تا نگاهدارى و ذخيره سازى آن ها ميسر باشد . مالى كه بدين سان ، ذخيره گشت و از مدار حركت اقتصادى و دسترس و استفاده مردم خارج شد ، زراندوخته نام گرفت . بدين ترتيب ، اين عنوان بر مال متراكمى اطلاق شد كه در چرخه توليد نقشى نداشته باشد و به بروز اختلاف طبقاتى در جامعه منجر گردد .
زراندوزى از اين جهت كه موجب تراكم و ذخيره سازى اموال مى شود ، همانند احتكار است ، اما از لحاظ مفهومى با آن تفاوت دارد: مراد از ذخيره سازى در احتكار ، فروش آن پس از گران شدن كالا است و از اين رو ، خودِ كالا براى محتكر بسيار اهميت دارد . اما در زراندوزى ، هدف از تراكم ثروت ، صرفا افزايش مالى است و لذا خود كالا خصوصيتى ندارد و توجه عمده به عنصر ماليّت متمركز مى شود . به همين دليل ، طلا و نقره در اين زمينه داراى جايگاهى