حديث:
۱۴۴۵.امام صادق عليه السلام :در ميان بنى اسرائيل ، قومى بودند كه غذايشان برايشان در مى رسيد ؛ تا اين كه [كفران نعمت كرده] آن را به شكل تنديس هايى درآورده ، در شهرهاى سرزمين خود قرار دادند و با آن ، نجاست خويش را مى زدودند! پس خداوند چنانشان كرد كه از سرِ ناچارى ، به همان پيكره ها روى آوردند و از آن ها خوردند . و اين است سخن خداوند: «و خداوند شهرى را مَثَل مى زند كه امن و آرام بود ، روزىِ آن به فراوانى از هر جاى مى رسيد ؛ اما نعمت هاى خدا را ناسپاسى كردند ، پس خدا به سزاى آن چه مى كردند ، جامه گرسنگى و ترس به آن پوشانيد .»
۱۴۴۶.تفسير قمى :در تفسير سخن خداوند كه «قوم سبأ را در سكونتگاهشان نشانه اى بود : دو باغ از راست و چپ» : دريايى از جانب يمن روان بود . سليمان به سپاهيانش فرمان داد كه براى ايشان خليجى از آن درياى داراى آب گوارا به سرزمين هند جريان دهند ؛ و آنان چنين كردند و برايش آب بندى بزرگ از سنگ و آهك ساختند تا آب به سوى سرزمينشان روان گردد ؛ و براى آن خليج آبراهه هايى نهادند ؛ پس هر گاه مى خواستند از آن آبى روان سازند ، به قدر نيازشان آن را مى گشودند ؛ و ايشان را دو باغ از راست و چپ بود كه به قدر ده روز با هم فاصله داشتند و چنانچه كسى اين فاصله را مى پيمود ، به سبب سايه گسترىِ آن دو باغ ، آفتاب بر وى نمى افتاد . اما چون معصيت پيشه كردند و از فرمان پروردگارشان سرپيچيدند و صالحان نهيشان كردند و نپذيرفتند ، خداوند موش هاى صحرايى را بر آن سد گماشت كه هر يك از آن ها پاره سنگى را كه يك مرد
نمى توانست بردارد ، مى كندند و پرتاب مى كردند . گروهى از آن مردم كه چنين ديدند ، در بيم افتادند و سرزمينشان را ترك كردند . موش ها همچنان سنگ بركندند تا همه آن سد را ويران نمودند و آن مردم درنيافتند تا آن گاه كه سيل در ايشان افتاد و سرزمينشان را ويران ساخت و درخت هاشان را از بيخ كند .