۱۷۹۵.التوحيد از زيد بن وهب از ابوذر :شبى از شب ها بيرون شدم و رسول خدا صلى الله عليه و آلهرا ديدم كه تنها قدم مى زند و هيچ كس با وى نيست . گمان كردم كه وى دوست نمى دارد كسى با او همراه باشد . پس در سايه ماه به گام زدن پرداختم . وى مرا ديد و فرمود : «كيست؟» گفتم: «خدا مرا فداى تو سازد ؛ ابوذرم» . فرمود: «اى ابوذر! پيش آى» . پس چندى با وى قدم زدم . فرمود: «در روز قيامت ، آنان كه بيش تر دارند ، كم مايه ترند ، مگر آن كس كه خدا به وى خير عطا فرموده باشد و او از آن ، به راست و چپ و پيش رو و پشت سر ببخشد و با آن ، كار نيك كند» .
۱۷۹۶.سنن الترمذى از معرور بن سويد از ابوذر :نزد رسول خدا صلى الله عليه و آلهرفتم كه در سايه كعبه نشسته بود . مرا ديد كه پيش مى آيم . فرمود : «به خدا سوگند كه در روز قيامت ، آنان زيانكارند» . [با خود] گفتم: «مرا چه شده است؟ شايد درباره من چيزى نازل گشته است» . پس به پيامبر صلى الله عليه و آله گفتم: «پدر و مادرم فدايت! آنان كيانند؟» فرمود: «آنان بيشينه دارانند ، مگر كسى كه چنين و چنين و چنين [كار خير ]كند» . سپس قدرى خاك به پيش رو و راست و چپ خود پاشيد و فرمود: «سوگند به آن كه جانم در دست او است! هيچ كس نمى ميرد كه از خود شتر يا گاوى بر جا نهد كه زكاتش را ادا نكرده باشد ، مگر آن كه روز قيامت آن حيوان ، فربه تر و بزرگ تر ، آيد و او را لگدمال كند و با شاخ هايش وى را براند ؛ و اين كار پياپى از سر گرفته شود تا در ميان مردم بر وى حكم شود» .