۱۳۸۱.امام كاظم عليه السلام :در ميان بنى اسرائيل ، مردى شايسته مى زيست كه همسرى شايسته داشت . وى در خواب ، چنين ديد: «خداى تعالى به اين اندازه براى تو عمر قرار داده و نيم عمرت را در گشايش و نيم ديگر آن را در تنگنا مقرر فرموده است ؛ پس از اين دو نيمه ، اول و آخر را براى خود برگزين» . مرد گفت: «مرا همسرى شايسته است كه در زندگى ، شريك من است . با وى در اين امر مشورت مى كنم ؛ آن گاه ، بازگرد تا خبرت دهم» . صبحگاهان مرد به همسرش گفت: «در خواب چنان و چنين ديدم» . زن گفت: «فلانى! نيمه نخست را برگزين و عافيت را پيش انداز ؛ باشد كه خداوند بر ما رحمت آورد و نعمت را بر ما تمام فرمايد» .
شب دوم ، آن كس آمد و گفت: «چه برگزيدى؟» گفت: «نيمه نخست را برگزيدم» . گفت: «آن براى تو باشد» . پس دنيا از هر سوى به او روى آورد . چون نعمت وى بروز يافت ، همسرش به او گفت: «به خويشاوندانت و نيازمندان رسيدگى و احسان كن و به همسايه ات و فلان برادرت بخشش نما» . چون نيم عمر به سر آمد و زمان معين رسيد ، مرد همان خواب نخست را ديد . همان كس به وى گفت: «خداى تعالى قدردان اين كار تو است و باقى عمرت نيز همانند قبل ، در گشايش خواهد گذشت» .