««« مطالعه کتاب »»»
|
نام منبع : |
ميزان الحكمه |
|
پدید آورنده : |
محمد محمدی ری شهری |
|
سایر پدیدآورندگان : |
شیخی، حمیدرضا |
|
تعداد جلد : |
14 |
|
ناشر : |
سازمان چاپ و نشر دارالحدیث |
|
محل نشر : |
قم |
|
تاریخ انتشار : |
۱۳۸۶ |
|
نوبت چاپ : |
هفتم |
حديث ، مادر علوم اسلامى است و پس از قرآن ، مهمترين منبع فرهنگى مسلمانان است . معارف دينى و علوم گوناگون اسلامى ، از تفسير و فقه تا اخلاق و كلام و عرفان ، سر در آبشخور زلال حديث دارند و همه آنها ميوه هاى شيرين اين شجره طيّبه هستند . حديث، تراويده انديشه پاكترين انسان هاست و ميراث ماندگار ثقل كبير (عترت) است كه در كنار ثقل اكبر (قرآن) ، بهروزى و رستگارى را براى انسان به ارمغان مى آورد . دلبستگان راه سعادت ، در طول تاريخ ، اين ميراث جاودانى را پاس داشته و به پيروى از فرمان پيشوايان پاك خود ، در فراگيرى ، گردآورى ، حفظ ، نقل ، فهم و نشر آن ، بسى كوشيده و مجموعه هايى كوچك و بزرگ را براى تعليم و مذاكره و يا عمل و مراقبه سامان داده اند .
عالمان و محدّثان بزرگ مى دانستند كه آگاهى مردم از «محاسن» كلام ائمه عليهم السلام براى گام نهادن بر جاى پاى ايشان «كافى» است و در طريقه «تهذيب» نفس و «استبصار» و نيل به «مكارم اخلاق» و «خصال» نيكو ، تنها «مشكاتى از انوار» ائمه عليهم السلام و «دستآوردهاى خردِ» رهيافته به دين، كارآست و اين «ستاره هاى فروزان» امامت اند كه از عهده هدايت بشر به «درياهاى نور» بر مى آيند .
«ميزان الحكمه» امتداد اين كوشش موزون و حكيمانه است و «مجمع البحرينِ» پيام هاى ثقل اكبر و كبير كه در پى پاسخگويى به پرسش هاى كهن و نوِ انديشمندان از نگاه اسلام است . اين اثر ـ كه حاصل بيش از بيست سال كوشش شبانه روزى جناب آقاى رى شهرى است ـ ، با بهره گيرى از صدها كتاب حديث و تفسير و لغت و تاريخ ، بيست و سه هزار حديث را در كنار آيات متناسب با آنها در قالب ۵۶۰ عنوان اصلى و ۴۱۹۷ عنوان فرعى ، دسته بندى موضوعى نموده است . ترتيب و نظم الفبايى موضوعات اصلى كتاب در كنار استفاده روشمند از نظام ارجاع دِهى ، پژوهشگر را از مراجعه به بسيارى از منابع حديثى شيعه و اهل سنّت ، مستغنى مى كند و استقبال چشم گير از كتاب و چاپ هاى مكرّر آن ، نشان دهنده موفقيت اين كتاب در پر كردن خلأ نسبى در زمينه معارف دينى بوده است . از اين رو مؤلّف محترم براى گسترانيدن دامنه بهره گيرى از آن ، ترجمه فارسى آن را به بنياد پژوهش هاى اسلامى پيشنهاد كردند و توفيق اين كار مبارك ، هر چند دشوار و نفس گير ، نصيب مترجم توانمند آن بنياد، جناب آقاى حميد رضا شيخى شد و بدينسان برگى زرّين بر افتخارات ايشان و نيز پيشينه شكوهمند ايرانيان در عرصه ترجمه متون دينى افزوده شد . ويرايش نهايى اين ترجمه روان و شيوا نيز به عهده مسئول محترم بنياد پژوهش هاى اسلامى ، جناب حجة الاسلام و المسلمين على اكبر الهى خراسانى ، از عالمان و اساتيد مبرّز حوزه علميه مشهد ، بود و جناب حجة الاسلام سيد حسن اسلامى بازبينى نهايى آن را به انجام رساندند و حاصل كار ، ويرايش نخست اين كتاب بود كه با استقبال كم نظير كتاب خوانان روبرو گشت و بارها به چاپ رسيد .
شايان ذكر است كه در كنار ترجمه ، به تصحيح و اعراب گذارى متن عربى نيز همّت گماشته شد و آقايان بصرى ، هوشيارى و احسانى فر در اعراب گذارى و آقايان خوش نصيب ، دباغ ، افقى ، مسجدى ، وائلى و بهبهانى در نمونه خوانى متن عربى كتاب ، از كوشش هاى بى شائبه خود ، دريغ نورزيدند . پس از آن و با گذشت پنج سال و آشكار شدن پاره اى اشكال ها در متن عربى و فارسى ، ويرايش مجدّد متن عربى و فارسى آغاز شد و اصلاحات زير در متن عربى انجام گرفت :
۱ . افزودن و يا جابجايى برخى آيه ها .
۲ . كامل آوردن آيات .
۳ . افزودن برخى «بيان»ها در ابوابى كه نياز به توضيح داشتند.
۴ . توضيح و تفسير برخى لغات مشكل .
۵ . حذف تعدادى از احاديث تكرارى .
۶ . اضافه كردن روايات به برخى از موضوعات كم روايت .
۷ . مرتب كردن دوباره روايات به ترتيب خاندان رسالت عليهم السلام .
۸ . تنظيم مجدّد شمارى از ابواب .
۹ . تبديل منابع ضعيف به قوى تر .
۱۰ . تصحيح برخى اغلاط در اِعراب كلمات .
متن ترجمه فارسى نيز به وسيله آقاى على عسگرى با متن عربى مقابله شد و تغييرات و اصلاحات ضرورى در آن انجام گرفت . ايشان به ويرايش متن نيز پرداختند و سپس همه اصلاحات پيشنهادى شان در متن و ترجمه به وسيله اين جانب بازبينى شد . ويرايش بعدى ترجمه، توسط آقايان باقرى زاده اشعرى و شير جعفرى انجام گرفت و سپس كلّ كتاب، توسّط آقايان علينقى نگران و سيّد هاشم شهرستانى و محمود سپاسى و مصطفى اوجى ، نمونه خوانى و به وسيله آقاى سلطانى، صفحه آرايى گرديد. خوشنويس عنوان ها را هم آقاى فرزانگان، به انجام رساند .
گفتنى است در ترجمه آيات ، از ترجمه آقاى محمّد مهدى فولادوند با اندك اصلاحاتى استفاده كرده و براى برخى واژه ها، مكان ها و يا نام اشخاص ـ كه مبهم مى نمود ـ توضيح آورده و براى پرهيز از تطويل ، متن عربى بيان ها و مقدمه ها را حذف و به ترجمه فارسى آنها بسنده نموده ايم .
در پايان و ضمن ابراز سپاس از همه كسانى كه در سير چند ساله بهسازى متن و ترجمه ميزان الحكمه با دار الحديث همكارى داشته اند ، به ويژه جناب آقاى مجيدى ـ كه سرپرستى كار را در مراحل نهايى آن به عهده گرفتند ـ و با اميد پاداش مضاعف از خداوند منّان كريم ، از همه خوانندگان گرامى خواستاريم تا يادآورى كاستى ها را از ما دريغ نورزند و اشتباهات را بر ما ببخشند .
و له الحمد
پژوهشكده علوم و معارف حديث
عبد الهادى مسعودى
خرداد ۱۳۸۵
يادآورى و سپاس
خداى متعال را سپاس مى گزاريم كه باز نگرى متن و ترجمه فارسى ميزان الحكمه به پايان رسيد و كوشش هاى دراز دامن پيشين و كنونى به ثمر نشست .
اين جانب از مترجم فاضل كتاب ، جناب آقاى حميد رضا شيخى و همچنين مديريت محترم بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى ، برادر گران قدر ، جناب حجة الاسلام و المسلمين آقاى الهى خراسانى ، و نيز جناب حجة الاسلام سيد حسن اسلامى، جناب حجة الاسلام عبد الهادى مسعودى ، جناب حجة الاسلام غلام حسين مجيدى ـ كه نظارت و مديريت كار را در مرحله قبل و يا مرحله فعلى به عهده داشته اند ـ و جناب آقاى محمّد باقر نجفى و همه برادران ديگرى كه در تصحيح ، تقويت منابع، اعراب گذارى و مراحل مختلف آماده سازى و نشر اين كتاب، تلاش نمودند، كمال تشكر را دارم و براى همه اين عزيزان ، توفيق خدمت و نشر معارف اهل بيت عليهم السلام را از خداوند ، خواستارم .
تذكّر مهم
يكى از آداب مهمّ نقل حديث، چگونگى نسبت دادن آن به پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام است. كلينى رحمه الله از امام على عليه السلام روايت كرده است كه :
إذا حَدَّثتُم بِحَديثٍ فَأسنِدوهُ إلَى الَّذي حَدَّثَكُم ؛ فَإِن كانَ حَقّا فَلَكُم و إِن كانَ كَذِبا فَعَلَيهِ [۱]
. هنگامى كه حديثى را نقل مى كنيد ، آن را به كسى كه آن را روايت نموده ، نسبت دهيد ، كه اگر درست باشد ، به سود شماست و اگر دروغ باشد ، به زيان راوى است .
بنا بر اين ، براى رعايت احتياط ، توصيه اكيد داريم كه كسانى كه مى خواهند از اين كتاب يا ساير كتب روايى ، حديثى نقل كنند ، آن را مستقيما به پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام نسبت ندهند ؛ بلكه حديث را از طريق منبعى كه آن را روايت كرده است ، به آنان منسوب نمايند . براى نمونه ، نگويند : «پيامبر صلى الله عليه و آله چنين فرمود» يا : «امام عليه السلام چنين فرمود» ؛ بلكه بگويند : «فلان كتاب، از پيامبر صلى الله عليه و آله چنين روايت كرده است» و يا بگويند : «از پيامبر صلى الله عليه و آله چنين روايت شده است» .
محمّد محمّدى رى شهرى
سوم مهر ماه ۱۳۸۵
يكم رمضان ۱۴۲۷
پيش گفتار نخستين چاپ
به نام خداى بخشاينده مهربان
سپاس و ستايش خدا را كه پروردگار جهانيان است ، و درود خدا بر سرور ما محمّد و بر خاندان پاك و پاكيزه او ، و نفرين خدا بر همه دشمنان ايشان تا روز رستخيز .
از همان نخستين سالهاى زندگى علمى خود كه فراگرفتن علوم دينى را آغاز كردم ، شوق فراوان و عشق شديدى به مطالعه مسائل عقيدتى و اخلاقى در خود حسّ مى كردم و براى درمان درد خود و فرونشاندن عطش خويش ، گفته اى برتر از گفته خداوند بزرگ و سخنى بهتر از سخن پيامبر عظيم الشأن و امامان پاك سرشت ـ كه درود خدا بر همه آنان باد ـ نمى يافتم . اين بود كه در كنار تحقيقات و مطالعات ديگر خود در حوزه علميه ، بخش زيادى از اوقات خويش را به مطالعه قرآن و كتب حديث اختصاص دادم .
در گرما گرم اين كار توجه خود را روى دو نكته متمركز ساختم كه بعدها آن دو را شالوده تحقيقات و مطالعات علمى و نوشته هاى خويش قرار دادم . اين دو نكته عبارتند از :
۱ ـ ضمن جستجو و كاوش در متون اسلامى ، اين اعتقاد راسخ در من پديد آمد كه نيرومندترين ، ژرفترين ، زيباترين و ساده ترين برهانهاى علمى و فلسفى در زمينه آفرينش و رستاخيز و موضوعات فكرى ، سياسى ، اقتصادى و اجتماعى در لابلاى اين متون نهفته است . از اين رو ، دريغ مى خوردم و از خود مى پرسيدم : براستى چرا دانشمندان و نويسندگان و انديشمندان مسلمان تاكنون اهتمام و توجه در خور به اين واقعيت نشان نداده اند؟ اين بود كه با دانش ناچيز خود به تعمق و تأمل بيشتر در موضوعات عقيدتى كه بر ادله برگرفته از قرآن كريم و متون و روايات اسلامى استوار است ، پرداختم ؛ چرا كه ديدم هم خود و هم جامعه ام به اين امر سخت نيازمنديم .
اين مطالعات و بررسيها فرصت خوبى براى من فراهم آورد تا براى شمارى از طلاب علوم دينى حوزه علميه شهر مقدس قم سلسله درسهايى در زمينه مبانى انديشه اسلامى ايراد كنم . لذا از سال ۱۳۵۳ تا ۱۳۶۰ ه . ش برابر با ۱۳۹۴ تا ۱۴۰۱ ه . ق براى طلاب پسر و دختر درسهايى مطرح كردم كه بعضى از آنها چاپ و منتشر شده است .
البته قصد به خود باليدن ندارم و نمى توانم ادعا كنم كه هدف دلخواه خود ، يعنى تدوين شالوده هاى انديشه اسلامى بر طبق دلايل برگرفته از قرآن كريم و سنّت شريف ، را تحقق بخشيده ام ، اما توانسته ام راه را فرا روى آنان كه مى خواهند در اين ميدان گام نهند بگشايم و اميدوارم كه علما و دانشمندان مسلمان اين تلاش را ادامه دهند .
۲ ـ نكته دومى كه در خلال مطالعات و تحقيقاتم ، توجه مرا به خود جلب كرد اين است كه احاديث اهل بيت عليهم السلام نيز مانند آيات قرآن كريم مفسر برخى ديگر است ؛ از اين رو ، كسى كه به احاديث اسلامى احاطه كامل داشته باشد مى تواند آنها را به وسيله يكديگر تفسير كند .
به نظر مى رسيد كه كار گردآورى و باب بندى روايات و احاديث مربوط به قضاياى فقهى ، اعم از عبادات و معاملات ، به گونه اى تقريبا كامل انجام گرفته است ؛ اما در خصوص مسائل فكرى و اخلاقى و اجتماعى سوگمندانه چنين چيزى يافت نمى شود و اگر هم كوششهايى صورت پذيرفته باشد ، تقريبا قابل ملاحظه نيست . از اين رو ، چنانچه پژوهشگرى بخواهد درباره مسائل پيش گفته اظهار نظر كند ، لازم است به چندين كتاب و چندين مجلّد مراجعه نمايد كه اين خود وقت زيادى را مى طلبد ؛ و گاه دست يافتن به همه رواياتى كه به او كمك مى كند تا تحقيق خود را كامل گرداند و نظر درست و دقيقى ارائه دهد ، ميسر نمى گردد .
بدين سان دريافتم كه جامعه اسلامى به ويژه حوزه هاى علميه به شدّت نيازمند كتابى است كه احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله و خاندان او را به گونه اى تنظيم كند و ارائه نمايد كه پژوهشگر به آسانى بتواند حديث مورد نياز خود را در زمينه هاى مختلف اعتقادى ، اخلاقى و عملى دست يابد .
گر چه قدم گذاشتن به اين ميدان كار ساده اى نبود ـ و پژوهشگران از ميزان دشوارى آن آگاهند ـ ليك عشق من به حديث محمد و خاندان او ـ صلوات اللّه عليهم اجمعين ـ مرا به پيمودن اين راه تشويق كرد و بر آنم داشت تا براى تحقق بخشيدن به اين آرمان آن چه مى توانم انجام دهم .
تأليف اين كتاب را به سال ۱۳۴۷ ه . ش برابر با ۱۳۸۸ ه . ق در زندان شهر مشهد آغاز كردم . از آن زمان هر گاه فرصتى دست مى داد ، در كنار تدريس و مطالعه و تحقيق ، كار فراهم آوردن اين كتاب را پى مى گرفتم و تقريبا تمامى ايام تعطيلات تابستانى را به انجام اين كار اختصاص داده بودم .
در آغاز كار تقريبا به تمامى رواياتى كه در مجلدات «بحار الأنوار» آمده است مراجعه و همه نكات مورد نظر را يادداشت كردم . اين كار دو تا سه سال ادامه يافت . بعد از آن كه نكات يادداشت شده را به صورت الفبايى مرتب نمودم بار ديگر به متون و منابع مراجعه و شروع به دسته بندى احاديث بر اساس موضوع و محتوا كردم . نمى دانم اين تلاش چقدر طول كشيد ، اما سختى و مشقتى را كه متحمل شدم تا اين كار با موفقيت پايان پذيرفت ، از ياد نمى برم .
ضمن كار در اين كتاب به نكاتى چند برخوردم كه در خور درنگ و تأمل است :
الف ـ فراوانى روايات تكرارى در بحار الأنوار
در آن زمان به نظر مى رسيد كه چنانچه روايات تكرارى از بحار حذف شود ممكن است ، از مجموع يكصد و ده جلد چاپ جديد ، بيست جلد آن كم شود ؛ زيرا افزون بر وجود احاديث فراوانى كه به لحاظ متن همگون و تكرارى هستند ، به احاديث متعدّدى برخوردم كه هم متن و هم سند آنها تكرارى بود .
ب ـ كاستىِ چشم گير در موضوعات كتاب بحار الأنوار
با آن كه هدف مؤلف كتاب بحار ـ رضوان اللّه تعالى عليه ـ اين بوده است كه همه احاديث را ـ از صحيح و ضعيف ـ گرد آورد ؛ و به رغم تكرار بسيارى از احاديث ، با اين حال كاستى موجود در ابواب كتاب به گونه اى است كه بسيارى از احاديث مربوط به يك باب را در ابواب ديگر مى يابيم . براى نمونه ، شمار احاديثى كه در فصل «ادب» آمده هشت تاست اما احاديثى كه از همين موضوع ادب ، در ديگر ابواب و مجلدات بحار و غير بحار آمده يكصد و بيست و پنج حديث است ، چنان كه در مجموعه ميزان الحكمة ملاحظه مى فرماييد.
زمانى كه سرگرم بازبينى و پرداخت نهايى كتاب بودم اين انديشه در ذهنم گذشت كه به منابعى كه مؤلف كتاب بحار به آنها اعتماد كرده و در اختيار ماست ، مراجعه كنم . با مطالعه برخى از اين منابع متوجه شدم نويسنده بحار بسيارى از احاديثى را كه با فصلهاى گوناگون اين كتاب همخوانى دارد و به بررسى مسائل اجتماعى ارتباط پيدا مى كند استخراج نكرده است . از اين رو ، در حد توان با مراجعه به منابع موجود ، زمانى را به جبران اين كاستى اختصاص دادم .
ج ـ استفاده از كتابهاى حديث اهل سنت
در ادامه تلاش براى به انجام رساندن كتاب حاضر ، سودمند ديدم كه به كتابهاى اهل سنت نيز مراجعه كنم و احاديثى را كه آنان نقل كرده اند و به مسائل مطرح شده در اين كتاب مربوط مى شود بر آن بيفزايم تا بدين ترتيب كتاب حاضر براى علاقمندان چنين مباحث و مطالعاتى از جهات گوناگون مفيدتر باشد . در اثناى اين كوشش شمارى از كتابهاى اهل سنّت ، از جمله كتاب «كنز العمّال» تأليف حسام الدين هندى (متوفاى ۹۷۵ ه . ق) ، را خواندم . اين كتاب ، كه به لحاظ گستردگى و شمول ، همانند «بحار الأنوار» است ، شانزده مجلد و دوازده هزار و دويست و پانزده صفحه دارد . اين شانزده جلد ، چهل و شش هزار و ششصد و بيست و چهار سخن منقول را در خود گنجانده و چون بخشى از آنها ويژگى «حديث» را ندارند شايد مجموع احاديث نقل شده در «كنز العمّال» به حدود چهل هزار برسد .
با بررسى و پيگيرى فصلهاى كتاب نامبرده احساس كردم كه به ديگر كتابهاى اهل سنّت تقريبا نيازى نيست ؛ بنا بر اين احاديثى را كه به نوع كار من در كتاب «ميزان الحكمة» مربوط شد ، تنها از آن نقل كردم .
در ضمن مطالعه «كنز العمّال» ملاحظه كردم كه شمار زيادى از روايات غير مسند موجود در كتابهاى ما از كتب اهل سنّت نقل شده است .
همچنين به تعدادى از كتابهاى شيعه و اهل سنّت كه بعدا نامشان خواهد آمد ، مراجعه كردم و به هر بابى آيات قرآنى متناسب با آن باب را افزودم .
با همه سختيها و دشواريهايى كه در راه فراهم آوردن اين كتاب متحمل شدم هنوز در نيمه راه هستم و هنوز به هدف نهايى خود نرسيده ام ؛ اما فضاى عمومى و شرايطى كه در آن به سر مى برم و مسؤوليتهاى بزرگى كه به دوشم نهاده شده است ، به من اجازه نداده كه به اميد تكميل نهايى كتاب حاضر ، چاپ و نشر آن را به تأخير اندازم . البته اگر زنده ماندم به يارى خدا در آينده نهايت كوشش خود را به كار خواهم برد تا آنچه را آغاز كرده ام به كمال رسانم .
خاطره اى با استاد شهيد مرتضى مطهرى
فراموش نمى كنم آن روز از تابستان سال ۱۳۵۷ ه . ش (۱۳۹۸ ه . ق) ـ پيش از پيروزى انقلاب اسلامى ايران ـ را كه شهيد مطهرى ـ رحمة اللّه عليه ـ در منزل ما در شهر مقدس قم ظهر ميهمان ما بودند . در آن هنگام استاد در پايان هر هفته براى جمعى از طلاب علوم دينى حوزه قم درسهايى پيرامون «شناخت در منطق قرآن» ايراد مى كردند . به علت وجود پيوند و ارتباط ميان اين درسها و فصلى كه در كتاب حاضر به «شناخت» اختصاص داده ام ، فهرستى از عناوين اين فصل كتاب را به ايشان نشان دادم . ايشان فرمود : «اين آماده چاپ است» و تأكيد كردند به همان شكلى كه به ايشان عرضه كردم چاپ شود . سپس ادامه دادند : «شيوه دانشمندان غربى در تأليف اين است كه اگر كتاب تا حدّ معقولى سودمند باشد آن را چاپ مى كنند و سپس در چاپهاى بعد مطالب تازه اى به آن مى افزايند» . استاد شهيد مطهرى ـ رحمه اللّه ـ اين شيوه را مى ستودند . اما با اين حال ، من ترجيح دادم زمانى كتاب را چاپ و منتشر كنم كه از كار تأليف آن كاملاً فراغت حاصل كنم ؛ ليكن سرانجام به اين باور و اعتقاد رسيدم كه شرايط خاصى كه اكنون من در آن به سر مى برم اقتضا مى كند هر چه زودتر آن را براى چاپ آماده سازم ؛ چرا كه مشكل است كس ديگرى جز خود من كار فصل بندى و آماده سازى اين كتاب را به گونه اى كه مطلوب و آرزوى من است ، انجام دهد . سرانجام با وجود گرفتاريهايم ، تصميم گرفتم براى به پايان بردن كار اين كتاب از ايام تعطيلى و اوقات فراغت شبانه بيشترين بهره بردارى را بكنم . كه بحمد اللّه ، پس از گذشت چهارده سال از آغاز تأليف كتاب حاضر ، اين اثر به گونه اى شايسته و در خور به سرانجام رسيد و به يارى خداوند بزرگ در فرصت مناسب كاستيهاى آن را نيز جبران خواهم كرد .
در پايان بر خود لازم مى دانم سپاس فراوانم را تقديم همسرم كنم كه فضاى مناسب را در محيط خانه براى انجام كارهاى فكرى من فراهم آورد و در راه آفريدن جوّ سازگار با پژوهش و نگارش ، رنج دشواريها و بارهاى گران زندگى را به جان خريد .
اينك شما و «ميزان الحكمة» ؛ كتابى كه آغازش «ايثار» است و فرجامش «يقين» .
رجب المكرم ۱۴۰۳ ه . ق
برابر با ۱ / ۲ / ۱۳۶۲ ه . ش
[۱] الکافي : ج۱ ص ۵۲ ح ۷.