87
روش‌شناسي علم کلام

در میان معاصران شاید هیچ فقیهی به اندازه آیت الله خوئی به این بحث نپرداخته و از حجیّت خبر واحد در عقاید دفاع نکرده است. وی، نخست ظنّ را به دو قسم ظنّ خاص (آنچه به دلیل خاص حجیت یافته) و ظنّ مطلق (معتبر در مقام انسداد) تقسیم نموده و این سؤال را مطرح می‌نماید که آیا عمل به این دو نوع از ظنّ منحصر در فروع عملی است یا در امور تاریخی و اعتقادی هم حجّت و معتبر است؟
وی در پاسخ می‌گوید: شکی نیست که در اصول اعتقادی عمل به ظن کفایت نمی‌کند چه در مواردی که عقلاً معرفت آنها واجب است مثل معرفت خداوند متعال و چه موضوعاتی که شرعاً واجب المعرفه هستند، مانند معاد جسمانی. زیرا قطع در این موارد موضوعیت دارد و هرگز اماره نمی‌تواند جایگزین قطع شود، در جائی‌که به صورت وصف در موضوع اخذ شده باشد.۱ البته اگر شخص به معرفت قادر نباشد روشن است که به جهت عدم قدرت متعلّق تکلیف واقع نمی‌شود.
سپس بیان می‌دارد: این مطلب در صورتی است که متعلّق قطع موردی باشد که معرفت آن عقلاً یا شرعاً واجب باشد. ولی اگر به اموری تعلّق بگیرد که باور قلبی و تسلیم و انقیاد را می‌طلبد، مانند تفاصیل برزخ، معاد و میزان و... در صورتی که ظنّ خاص بر آن دلالت نماید حجّت است. به این معنا که مانعی از التزام قلبی به آن نمی‌باشد، به جهت این‌که به تعبّد شرعی حجیّت آن اثبات شده است نه به جهت اعتبار ظنّ مطلق.۲

1.. «و اما الظن المتعلق بالأصول الاعتقادیة، فلا ینبغی الشک فی عدم جواز الاکتفاء بالظن فیما یجب معرفته عقلا، کمعرفة الباری جل شأنه، أو شرعاً کمعرفة المعاد الجسمانی، إذ لا یصدق علیه المعرفة، و لا یکون تحصیله خروجاً من ظُلمة الجهل إلى نور العلم، و قد ذکرنا فی بحث القطع ان الأمارات لا تقوم مقام القطع المأخوذ فی الموضوع على نحو الصفتیة، فلا بد من تحصیل العلم.» سید ابوالقاسم خویى، مصباح الأصول، ج۲، ص۲۳۶.

2.. «هذا کلّه فیما إذا کان الظن متعلقاً بما تجب معرفته عقلا أو شرعاً. و اما ان کان الظنّ متعلقاً بما یجب التبانی و عقد القلب علیه و التسلیم و الانقیاد له، کتفاصیل البرزخ و تفاصیل المعاد و وقائع یوم القیامة و تفاصیل الصراط و المیزان و نحو ذلک مما لا تجب معرفته، و انما الواجب عقد القلب علیه و الانقیاد له على تقدیر اخبار النبی به، فان کان الظن المتعلق بهذه الأمور من الظنون الخاصة الثابتة حجیتها بغیر دلیل الانسداد فهو حجة، بمعنى انه لا مانع من الالتزام بمتعلّقه و عقد القلب علیه، لأنه ثابت بالتعبّد الشرعی، بلا فرق بین ان تکون الحجیة بمعنى جعل الطریقیة کما اخترناه، أو بمعنى جعل المنجزیة و المعذریة کما اختاره صاحب الکفایة. »، همان.


روش‌شناسي علم کلام
86

است. البته در ادامه، این مطلب را نیز می‌افزاید که این سخن ما در جایی است که عمل به خبر واحد، بخاطر دلیل خاص باشد ولی اگر به جهت انسداد باب علم باشد بخاطر آنکه راه احتیاط و اعتقاد اجمالی در فروع اعتقادی باز است، دلیلی برای عمل به خبر نخواهد بود.۱
از میان متأخران می‌توان به آیت الله بروجردی اشاره نمود. ایشان در بحث جواز تخصیص قرآن به خبر واحد، پس از بیان ادله مختلف، قول به جواز را می‌پذیرد و معتقد می‌شود که می‌توان عام کتاب را بوسیله مخصصی که در خبر واحد آمده تخصیص زد. حال با توجه به این که ایشان تفاوتی میان آیات فقهی، اخلاقی و اعتقادی نمی‌گذارد به قیاس اولویت می‌توان دانست که تمسّک به خبر واحد در امور اعتقادی نیز جایز است. زیرا تخصیص قرآن به خبر واحد مستلزم پذیرش مرتبه‌ای از حجیّت است که آن را در ردیف قرآن قرار دهد.
البته وجه اصلی استدلال ایشان تمسک به سیره عقلائیه است که اصحاب بر طبق آن عمل می‌نمودند و شارع مقدس نیز همان را تأیید عملی نموده و در آن حکم تأسیسی جدید ندارد، بلکه همان طریق عقلا را امضا نموده است.۲
سپس می‌افزاید اولین کسی که در این بحث ادعای اجماع نمود شیخ طوسی در کتاب «عُدة الاصول» است که ظاهراً منظور ایشان استقرار همان سیره مستمره مسلمین است اما نه به جهت مسلمان بودن بلکه به جهت این‌که از عقلا هستند؛ لذا این اجماع به همان بنای عقلا باز می‌گردد.۳
سپس در توجیه آن دسته از روایاتی که مخالف کتاب یا غیر موافق با آن را زخرف دانسته است، بیان می‌داردکه منظور این دسته از روایات، ردع چیزی است که مخالفت تباینی با قرآن داشته باشد. در واقع محل نظر این دسته از روایات، اخبار مجعولی است که در مباحث اعتقادی خاص مانند جسمیّت خداوند، جبر و تفویض و امثال آن دیده می‌شود. نتیجه این‌که در غیر این دسته از موارد، تمسّک به خبر واحد بلامانع است.

1.. همان.

2.. بروجردی، نهایة ‌الاصول، ص۳۶۵.

3.. همان، ص۳۶۶.

  • نام منبع :
    روش‌شناسي علم کلام
    پدیدآورنده :
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 197199
صفحه از 235
پرینت  ارسال به