آخوند خراسانی میگوید:
هل الظن کما یتبع عند الانسداد عقلاً فی الفروع العملیة المطلوب فیها أولاً العمل بالجوارح یتبع فی الأصول الاعتقادیة المطلوب فیها عمل الجوانح من الاعتقاد به و عقد القلب علیه و تحملّه و الانقیاد له أو لا؟ الظاهر لا فإن الأمر الاعتقادی و إن انسد باب القطع به إلا أن باب الاعتقاد إجمالاً بما هو واقعه و الانقیاد له و تحمله غیر منسدّ، بخلاف العمل بالجوارح فإنه لا یکاد یعلم مطابقته مع ما هو واقعه إلا بالاحتیاط و المفروض (طبق یکی از مقدمّات باب انسداد) عدم وجوبه شرعاً (چون مستلزم عسر و حرج است) أو عدم جوازه عقلاً (چون در بعضی موارد اصلاً ممکن نیست) و لا أقرب من العمل علی وفق الظن.۱
این دلیل را میتوان از محتوای بیانات شیخ انصاری نیز استفاده کرد. وی پس از آنکه مسائل اصول دین را به دو دسته کلّی تقسیم نموده۲ ؛ درباره فروع اعتقادات میگوید:
... فحیثُ کان المَفروضُ عَدمَ وُجوبِ تحصیلِ المعرفةِ العِلمیة کان الأقوی القولُ بعدم وُجوبِ العَمَل فیه بالظنّ لو فُرض حُصُوله و وجوب التوقف فیه للأخبار الکثیرة الناهیة عن القول بغیر علم و الآمرة بالتوقف و أنه إذا جاءکم ما تعلمون فقولوا به و إذا جاءکم ما لا تعلمون فها و أهوی بیده إلی فیه و لا فرق فی ذلک بین أن یکون الأمارة الواردة فی تلک المسألة خبراً صحیحاً أو غیره.۳
توضیح اینکه در اصول اعتقادات، تحصیل یقین لازم و واجب است. پس باید به دنبال دلیل بگردیم امّا در فروعات اعتقادی، تدین به آنها فقط در صورت حصول علم به آنها واجب است و الّا تحقیق و تدیّن واجب نیست. البته این مطلب با ردّ و انکار متفاوت است که محتاج دلیل است. راه سومی نیز قرار داده شده است و آن عبارت است از توقّف؛ یعنی اعتقاد اجمالی و باور به آنچه در واقع است. وجود همین راهکار