55
روش‌شناسي علم کلام

اشاره شده باشد، یا احادیث یک باب، در استنباط ابواب دیگر مؤثر باشند، این نکات در جوامع حدیثی و فقهی بیان شده است و به این شیوه، فقیه در بررسی مسأله‌ای خاص با مراجعه به همان باب خاص معمولاً دلایل موجود در آن مسأله را می‌یابد. اما در کلام و به طور کلی در احادیث توصیفی و اعتقادی، وضع به گونه‌ای دیگر است؛ زیرا این متون در ابعاد مختلف مورد بحث و بررسی اجتهادی قرار نگرفته و احادیث مربوط به این مسائل به طور تخصصی و تفصیلی گردآوری و سامان نیافته است.
نتیجه‌ای که از این بخش از مباحث می‌توان گرفت آن است که اگر بتوان در فقه عملی، تجزّی در اجتهاد را پذیرفت، در کلام و فقه اعتقادی و توصیفی، لااقل در شرایط کنونی، نمی‌توان قائل به تجزّی شد. بنابراین پیش از انتساب یک گزاره کلامی به دین، باید حداقل به یک نگاه کلی و روشن از منظومه عقاید دینی دست یافت و نیز ابواب مختلف مورد فحص دقیق قرار گیرد.
نکته‌ای که از این موضوع می‌توان استفاده کرد این است که بحث حجیّت خبر واحد چندان که در مباحث فقه عملی جایگاه دارد در این‌جا حیاتی نیست، زیرا با توجه به پیوند بین مباحث در علم کلام و آنچه در بحث طبقه‌بندی متون بیان شد، در مجموع می‌توان گفت که در غالب موارد در خصوص حجیّت روایات، می‌توانیم به یقین برسیم. یعنی اگر کلّ نگری را اصل قرار دهیم، یک مبحث اگر چه ممکن است فقط یک یا چند روایت داشته باشد، امّا می‌توان از لوازم و آثار روایات در مباحث دیگر برای آن شاهد و دلیل اقامه کرد و در نتیجه به خبر واحد محفوف به قرائن متعدّد دست یافت که موجب حصول قطع به صدور آن خواهد شد، چرا که قطعیّت یک خبر تنها با تواتر آن ثابت نمی‌شود، بلکه می‌توان با قرائن متعدّد به محتوای یک خبر واحد یقین پیدا کرد، یعنی همان‌گونه که وجود حدیث در کتب معتبر می‌تواند قرینه بر اعتبار باشد، وجود تأیید یا دلیل از ابواب دیگر هم می‌تواند قرینه باشد. البته در ادامه بحث حجیت خبر واحد، مشروط به شرایطی، اثبات خواهد شد. اما سخن در این است که بدون این حجیت نیز در بسیاری موارد می‌توان به دیدگاه دینی رسید.


روش‌شناسي علم کلام
54

اعتقادی مانند حدوث و قدم عالم، ضروت و عدم ضروت، سنخیّت و عدم سنخیت علت و معلول و... تأثیرگذار می‌شود.
متکلّم در هر کدام از این مباحث هر موضعی اتّخاذ نماید، در دیگر مباحث لازمه‌ای به همراه دارد. یعنی اگر ملزوم در یک بحث ثابت شود، لازمه‌ی آن در مبحث دیگر نیاز به اثبات و بررسی نداشته و باید پذیرفته شود.
مثلاً اگر پذیرفته شود که فاعلیّت خدا بالقصد است، باید گفته شود که عالم حادث است. امّا اگر فاعلیت خدا از نوع بالعنایه، بالرضا و یا بالتجلی فرض شود، جهان ازلی و قدیم خواهد بود و عکس این مطلب نیز درست است. یعنی اگر عالم حادث زمانی دانسته شود، دیگر نمی‌توان به فاعلیّت بالعنایه قائل شد. در بحث سنخیّت هم می‌توان گفت، اگر فعل خداوند متعال خلق است، خالق و مخلوق می‌توانند سنخیّت نداشته باشند. امّا اگر بحث صدور باشد، سنخیّت بین صادر شده و مصدر امری ضروری خواهد بود.
بنابراین در تحقیقات کلامی باید شیوه «کلّ‌نگری» را به کار بست و از طریق آن در هر مسأله، از مسائل دیگر یاری جست و قرائن صحّت احادیث آحاد در مسأله‌ای خاص را از مجموعه اعتقادات و احادیث اعتقادی بازیافت.
حقیقت این است که در اعتقادات باید به دنبال کشف واقعیّت بود و واقعیت یک کلّ به هم پیوسته است که اجزائش با هم ارتباط دارد. بدین جهت هر اعتقادی در بخشی از واقعیّت، لازمه و تأثیری در بخشی دیگر دارد، در حالی که در فقه چنین ارتباط وثیقی میان احکام عملی وجود ندارد، چرا که فقیه به دنبال یافتن دستورات شارع در موضوعات مختلف عملی است و از یک دستور، دستور دیگر را استنباط نمی‌کند۱ مگر این که قاعده‌ای بیان شود که نسبت به زیر مجموعه خود کاربرد داشته باشد مانند قواعد فقهی و نیز اصول عملی.
تفاوت دیگر فقه و کلام در این زمینه، آن است که در فقه به دلیل فحص و بررسی فقها در همه احادیث و جمع‌آوری آنها در جوامع حدیثی، اگر در حدیثی به چند حکم

1.. چه‌بسا گاهی موجب قیاس و استحسان ‌می‌شود که به اجماع امامیه باطل دانسته شده است.

  • نام منبع :
    روش‌شناسي علم کلام
    پدیدآورنده :
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 197129
صفحه از 235
پرینت  ارسال به