خبر واحد و بحث سندی نیست، زیرا حکم قطعی عقل و یادآوری معرفت یقینی و وجدان قطعی میتوانند مفاد احادیث را تثبیت نموده و نیازی به بحث سندی نیست.
۴. اکثر مسائل اعتقادی از جنبههای متعدّدی برخوردارند و چه بسا اصول و پایههای مسأله، عقلی و وجدانی، و فروع آن، تعبّدی است. از همین جا، افرادی که بدون رجوع به وحی خواستهاند به طور همه جانبه مسائل اعتقادی را حل کنند، گرچه در ابتدای سلوک فکریشان در اصول و اساس به معرفت صحیح دستیافتهاند، اما در ادامه کار از این رو که وجدانشان به نور وحی روشن نشده بود و در جزئیات مسأله قادر به درک حقیقت نبودند، دچار مشکل و شبهه شدند و این مسأله تا بدانجا ادامه یافت که در موارد وجدانی و حتی در مبانی عقلانی نیز از مسیر درست منحرف شدند. تاریخ تفکر بشر، لغزشهای بزرگان و نوابغی را نشان میدهد که گویای همین مسأله است.۱ به عنوان مثال ارسطو در دوره اول تفکرش، به وحدت خدا اعتقاد داشته است؛ اما پس از آنکه در مباحث طبیعیات و مابعدالطبیعی دچار پارهای مشکلات شد، این مشکلات به مسأله توحید نیز سرایت کرد؛ او در دوره دوم تفکر دچار شک و تردید گردید و در مرحله سوم، به شرک گرایید.۲
بدین سان، کسی که در پی معرفت و اعتقاد درست در همه ابعاد است، لازم است به وحی بازگردد و اساساً مهمترین فلسفه وحی و دین، چنانکه در آیات و احادیث ملاحظه شد، هدایت انسانها و رفع اختلاف میان آنهاست. علاوه بر این که حتی اگر در موردی، اصل مطلب عقلی باشد و بدون نیاز به وحی، وصول به آن میسر باشد، باز در فروع آن مطلب و تبیین جزئیات و لایههای زیرین و عمیق آن، راهنمایی پیامبران الهی ضروریاست.
ضرورت کلّنگری و مسأله امکان تجزّی در کلام
پیش از ورود به این مبحث، برای مقدمه بهتر است به مفهوم یقین در ناحیه دلالت و سند اشاره شود. منظور از یقین در ناحیه دلالت، نصّ بودن متن در یک معناست، به