شیخ انصاری مشخص ساختن مصادیق این معارف را در نهایت اشکال میداند،۱ اما قدر متیقن آنها اصول پنجگانه توحید، نبوت، معاد، عدل، و امامت است؛ البته به نظر میرسد اگر با برخی توجیهات، صفاتی چون علم و قدرت الهی در توحید وارد نشود، این صفات نیز باید در اصول دین قرار گیرند.
ب _ فروع اعتقادی دین
در مقابل اصول اعتقادی به معنایی که بیان شد، فروع اعتقادی قرار میگیرد و تعریف آن عبارت است از: «آن دسته از آموزههای اعتقادی دینی که بر همه مسلمانها و در همه شرایط، شناخت یقینی و اعتقاد بدانها واجب نیست».
درباره این عقاید به چند نکته باید توجه کرد:
الف. دانستن این عقاید در پارهای شرایط خاص، مانند موقعیتی که دین و این عقاید مورد تهاجم فکری و اعتقادی قرار گرفته و لازم است به شبهات و سؤالات مطرح شده پاسخ داده شود، به صورت کفایی واجب میشود. همچنین افرادی که در محیطهای فرهنگی خاصی هستند که احتمال لغزش اعتقادی وجود دارد، لازم است این عقاید را فراگیرند.
ب. نفی وجوب تحصیل این معارف را نباید به معنای انکار فضیلت و اهمیت آنها دانست، چرا که شناخت معارف دینی، کمال ایمان و معنویت انسان را در پیدارد و واضح است که رسیدن به چنین کمالی هدف خلقت انسان و مقصود از ارسال رسولان الهی است.
ج. گرچه تحصیل فروع اعتقادی واجب نیست اما در صورت حصول علم به آنها، یا اقامه حجت، واجب است آنها را تصدیق کرده و از انکارشان خودداری شود؛ زیرا لازمه تصدیق خدای سبحان و رسولش تصدیق آموزههای قرآن و حدیث است. در صورت عدم حصول علم یا حجت نیز، اعتقاد اجمالی، یعنی تصدیق هر آنچه در کتاب و سنّت وجود دارد و به آنها آگاه نیستیم، واجب است.