متکلمان در اکثر مباحث اعتقادی از این روش استفاده میکنند و قبل از بیان نظر خود به دیگر آراء اشاره مینمایند. مثلاً علامه حلی در بحث عصمت میگوید: این مسأله یکی از موارد اختلافی است به گونهای که معتزله معتقدند ارتکاب گناهان صغیره بر انبیاء جایز است. اشعریه و حشویه معتقدند نه تنها گناهان صغیره بلکه گناهان کبیره نیز میتواند از آنها سر بزند البته به جز کفر و دروغ. اما امامیه معتقد است پیامبر باید از هر گونه گناه صغیره و کبیره به دور باشد.۱
استفاده از روش ذکر اقوال گذشته از این که تصور روشنتری از دیدگاه یک متکلم در مقایسه به دیگر دیدگاهها ایجاد میکند، در مقام اثبات نیز مفید است؛ زیرا به این وسیله روشن میشود که هر یک از ادله اقامه شده برای اثبات چه امری و رد چه مطلبی است.
۳. روش ذکر مبانی
بسیاری از آموزهها مبتنی بر برخی آموزههای دیگر است که فهم آن مبانی در توصیف گزاره و فهم درست گزاره کمک میکند؛ زیرا موضوعات کلامی همگی در یک سطح از اهمیت و تقدم و تأخر نیستند بلکه برخی از آنها مبنای برخی دیگر محسوب میشوند. در صورتی میتوان به مطلبی را خوب تبیین کرد که به ذکر مبانی و سرچشمههای بحث نیز اشاره کرد. گاه آگاهی ندادن به مبانی باعث میشود مخاطب نتواند موضوع را به خوبی تصور کند.
مثلاً علامه حلی در تبیین امتناع رؤیت خداوند در ذکر تاریخچه بحث میگوید: اکثر عقلا معتقدند خداوند قابل رؤیت نیست ولی مجسمه قائلند رؤیت خداوند ممکن است. بلافاصله ایشان به مبانی آنها اشاره میکند تا تبیین به خوبی صورت بگیرد و مخاطب بتواند مسأله را خوب تصور کند. به همین دلیل میفرماید: چون آنها معتقدند خداوند جسم است، در مسأله رؤیت نیز امکان آن را پذیرفتهاند به گونهای که اگر میپذیرفتند که وجود خداوند مجرد از جسمانیت است قطعاً رؤیت خداوند را محال میدانستند.۲ همانطور که مشاهده میشود علامه در تبیین مسأله عدم رؤیت خداوند،