پروردگار این کعبه، به پروردگار این ساختمان قسم، اگر من با موسی و خضر میبودم به آنها خبر میدادم که من از آنها داناترم و چیزی را که نزد آنها نبود، به ایشان گزارش میدادم، زیرا به موسی و خضر علیهم السلام علم آنچه گذشته و واقع شده، عطا شده بود، ولی علم آنچه تا روز قیامت واقع میشود، عطا نشدهبود، لیکن ما از راه وراثت آن علم را از رسول خدا صلی الله علیه و آله بدستآوردهایم.۱
و یا در روایتی سدیر نقل میکند که با ابوبصیر و یحیای بزار و داود بن کثیر در مجلس نشسته بودیم که امام صادق علیه السلام با حالت خشم وارد شد، چون در مسند خویش قرار گرفت فرمود: شگفتا از مردمی که گمان میکنند ما غیب میدانیم!! کسی جز خدای عزوجل غیب نمیداند. من میخواستم فلان کنیزم را بزنم، او از من گریخت و من ندانستم که در کدام اطاق منزل پنهان شده است.
چون حضرت از مجلس برخاست و به منزلش رفت، من و ابو بصیر و میسر، خدمتش رفتیم و عرض کردیم: قربانت گردیم، آنچه در باره کنیزت فرمودی، شنیدیم و ما میدانیم که شما علم زیادی دارید و علم غیب را بشما نسبت ندهیم [؟] فرمود: ای سدیر! مگر تو قرآن را نمیخوانی؟ عرض کردم: چرا، فرمود: در آنچه از کتاب خدای خواندهای؟ این آیه (قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُک)۲ را دیدهای؟ «مردی که به کتاب دانشی داشت؛ گفت: من آن را پیش از آنکه چشم بهم زنی نزد تو آورم» عرض کردم: قربانت گردم، این آیه را خواندهام. فرمود: آن مرد را شناختی و فهمیدی چه اندازه از علم کتاب نزد او بود؟ عرض کردم: شما به من خبر دهید. فرمود: به اندازه یک قطره آب نسبت به دریای اخضر عرض کردم: قربانت گردم، چه کم! فرمود: ای سدیر! چه بسیار است آن مقداری که خدای عزوجل نسبت داده است به علمی که اکنون به تو خبر میدهم.
ای سدیر! باز در آنچه از کتاب خدای عزوجل خواندهای این آیه (قُلْ کَفی بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتاب)۳ را دیدهای؟ «بگو (ای محمد) گواه بودن خدا و کسی