توحید به صورت دو مقوله مستقل که هر یک معرفت و دلیل خاصی داشته باشد، مطرح نشده است؛ بلکه معرفتی از خدا که انسانها مفطور برآنند، شامل توحید نیز میشود و انسانها خدای واحد و یگانه را بهطور فطری میشناسند؛ از اینرو امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه (فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا) میفرماید:
فطرهم علی التوحید عند المیثاق علی معرفته أنّه ربهم؛۱خداوند، مردم را در میثاق بر توحید و معرفت به اینکه خدا پروردگار آنها است، مفطور ساخت.
در آیات قرآن و احادیث، نکات بسیاری در مورد ماهیت و منشأ فطرت خداشناسی (اعم از معرفت خدا و توحید) مطرح شده است.
چکیده این نکات این است که انسان، گذشته از شناخت عقلی خدا که شناختی استدلالی است و براساس آن عقل با توجه به مخلوقات به خالق و پدید آورنده مخلوقات پی میبرد، دارای معرفتی قلبی از خدا است که بدون کمکگرفتن از مخلوقات و استدلال عقلی حاصل شده است. سابقه این معرفت به عوالم پیش از جهان کنونی برمیگردد و خداوند همه انسانها را در عوالمی که گاه از آنها به عالم ذر و عالم ارواح تعبیر میشود، جمع کرد و خود را بدون واسطه به آنها شناساند و پس از این شناخت، از آنها به ربوبیت خود اقرار گرفت و همین شناخت که متضمن توحید نیز هست، در روح و جان انسانها مفطور شد؛ از اینرو آنان همراه با همین فطرت توحیدی وارد جهان کنونی میشوند و نخستین معرفت انسان نسبت به خدا، همین معرفت قلبی و فطری است. قرآن کریم در اینباره میفرماید:
وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَی شَهِدْنَا أَن تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذَا غَافِلِینَ أَوْ تَقُولُوا إِنَّمَا أَشْرَکَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَکُنَّا ذُرِّیَّةً مِن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِکُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ؛۲