استفاده میکنند و اشاعره و ماتریدیه به صورت حداقلی. تفاوت امامیه و معتزله نیز در این است که در امامیه لااقل در نزد ائمه علیهم السلام و اصحاب آنان و بسیاری از متکلمان، عقل و وحی با یکدیگر تعامل نزدیکی دارند، در حالی که در معتزله این تعامل یا وجود ندارد، یا اندک است. البته در امامیه نیز این تعامل در همه مکاتب یکسان نیست، برای مثال در مکتب کلامی کوفه این تعامل بیشتر از مکتب بغداد است.۱
کارکرد عملی
همان گونه که در کارکرد نظری بیان شد، اختلاف اصلی در علم کلام در خصوص عقل، به کارکرد عملی عقل باز میگردد. اهل الحدیث، حنابله و اشاعره کارکرد عقلی عملی را قبول ندارند و متکلّمان امامیه و معتزله این کارکرد را می پذیرند و بر اساس آن بسیاری از استدلالهای خود را تنظیم میکنند.
کارکرد عملی عقل، در علم کلام عبارت است از ادراک حُسن و قُبح ذاتی افعال. امامیه و معتزله برآنند که افعال، قطع نظر از امر و نهی شارع در ذات خود ویژگی حسن یا قبیح را دارند و عقل انسان در پاره ای موارد این خوبی و بدی را درک می کند.
این گروه دلایلی برای ادعای خود دارند که مهمترین آنها بدین شرح است که عقل، قطع نظر از امر و نهی شارع، خوبی و بدی برخی افعال را درک میکند و حکم به استحقاق مدح و ذم این افعال میکند.۲ این مطلب به معنای اعتقاد به کارکرد عملی عقل است. اشاعره ضمن بیان سه معنا برای حسن و قبح (کمال و نقص، ملایم و منافر بودن با غرض و استحقاق مدح و ذم) معنای سوم یعنی استحقاق مدح و ذم را انکار میکنند و معتقدند تنها شارع میتواند حکم به خوبی و بدی افعال به معنای استحقاق مدح و ذم، کند.۳ این مطلب به معنای انکار کارکرد عملی عقل میباشد.
اکثر استدلالهای متکلمان امامیه و معتزله در باب افعال الهی یا عدل خداوند به عقل عملی بر میگردد، چرا که عدل الهی به نظر متکلمان، عبارت است از تنزیه خداوند