خاص به کار میرود که صرفاً شامل کارکرد عقل عملی میشود و به دیگر کارکردها با واژه «علم» اشاره میشود. به معنای اول عقل، میتوان «عقل بالمعنی الأعم» و به معنای دوم «عقل بالمعنی الأخص» گفت. در اینجا عقل بالمعنی الأعم مقصود است.
نکته دیگر این که، کارکرد نظری عقل هم شامل عقل ریاضی میشود و هم عقل سلیم و هر دو گونه عقل در حوزه امور نظری کاربرد دارند.
نکته آخر این که، همه مکاتب مهم کلامی مانند امامیه، معتزله، ماتریدیه و حتی اشاعره، کارکرد عقل نظری را قبول دارند و تفاوت آنها در محدوده این عقل و چگونگی بهرهگیری از آن است.
مشهور است که اشاعره از عقل تنها در موضع دفاع از آموزههای دینی بهره میگیرند و عقل را به عنوان یک منبع قبول ندارند. این مطلب در مورد عقل نظری درست نیست، زیرا اشعری در کتاب «اللمع» از برهانی شبیه برهان حرکت ارسطو برای اثبات خداوند استفاده میکند و انتقال انسان از نطفه به علقه و نقص به کمال و قوه به فعل را محتاج ناقل، که خداوند است، میداند.۱ وی در نفی شبیه۲ و نفی شریک۳ نیز از برهان عقلی استفاده میکند. کتابهای دیگر اشاعره نیز مملو از استدلالهای عقلی است. برای مثال فخر رازی برای اثبات خدا از برهان حدوث و برهان امکان استفاده میکند۴ ، از هشت جلد کتاب شرح «المواقف» قاضی ایجی و سید شریف جرجانی هفت جلد به امور عامه که مربوط به عقل نظری است اختصاص دارد و یک جلد به الهیات که در مباحث مختلف از جمله اثبات صانع براهین مختلف عقلی ذکر شده است.۵
بنابراین، اختلاف اصلی در اصل اثبات و انکار عقل، مربوط به عقل عملی است که در ادامه مورد بحث قرار میگیرد، نه در اصل پذیرش عقل نظری. البته در محدوده و نوع بهرهمندی از عقل نظری اختلاف وجود دارد. امامیه از عقل نظری به صورت حداکثری
1.. ر.ک: ابو الحسن اشعرى، اللمع فی الرد على أهل الزیغ و البدع، ص۱۸.
2.. ر.ک: همان، ص۲۰.
3.. ر.ک: همان، ص۳۰.
4.. ر.ک: فخر الدین رازى، المحصل، ص۳۳۷.
5.. میر سید شریف جرجانى، شرح المواقف، ج۸، صص ۲ _ ۱۳.