البته گاه مستقیماً حقایق را درک میکند و گاه از ابزارهای دیگری مانند حواس استفاده میکند. گذشته از این عقل، انسان را به خوبیها دعوت میکند.
مناسب است در اینجا جهت روشنتر شدن مفهوم عقل دینی، اشارهای به معنای اصطلاحی عقل شود.
برای عقل در فلسفه و کلام معانی متعدّدی ذکر شده است. افلاطون عقل را قوه شهود مُثُل و صور کلّی میداند۱ و ارسطو قوه انتزاع مفاهیم کلی از مفاهیم جزئی خیالی.۲ در نگاه کانت عقل قوه فرارونده از پدیدارها به سوی اشیاء فی نفسه و دستیابی به امر نامشروط و لا بشرط غیر تجربی است.۳ شیخ مفید عقل را قوه استنباط۴ یا قوه رسیدن از معلوم به مجهول۵ میداند. سید مرتضی و شیخ طوسی عقل را مجموعه علوم یا مجموعه علومی خاص میدانند.۶
به عقیده ملاصدرا عقل به صورت اشتراک لفظی در شش معنای زیر به کار میرود:
۱. عقل در کتاب برهان، غریزهای است که با آن انسان از چارپایان جدا میشود و آماده پذیرش دانشهای نظری و تدبیر صناعات فکری میشود. عقل به این معنا قوهای است که نفس با آن بدون قیاس و فکر و به صورت فطری به مقدمات بدیهی دست مییابد.
۲. منظور متکلّمان از عقل (به زعم ملاصدرا) مشهورات عامه است.
۳. مقصود از عقل در کتابهای اخلاق، قوهای است که با آن بایدها و نبایدها ادراک میشود.
۴. منظور اکثر مردم از عقل فهم خوب و سریع کاری که باید انجام یا ترک شود است، هر چند در باب اغراض دنیوی و هواهای نفسانی باشد.
1.. ر.ک: افلاطون، دوره آثار افلاطون، ج۲، کتاب ششم و هفتم.
2.. ر.ک: ارسطو، درباره نفس، ص۲۲۳.
3.. ر.ک: فردریک کاپلستون، کانت، ص۱۲۹، یوستوس هارتناک، نظریه معرفت در فلسفه کانت، صص ۱۲۹ _ ۱۳۵.
4.. شیخ مفید، النکت الاعتقادیه، ص۲۲.
5.. همان، ص۲۱.
6.. سیدمرتضی، الذخیره فی علمالکلام، ص۱۲۱؛ شیخ طوسی، تمهید الاصول، صص ۱۰۹، ۱۶۹، ۱۷۰.